چکیده:
یکی از جاذبه های ایجاد روابط میان ایران و اروپا در دوره صفوی وجود دشمن مشترک خطرناکی به نام امپراتوری عثمانی بود. این همدردی، عاملی برای پیدایش این اندیشه گردید که اتحاد میان ایران و اروپا و جنگهای همزمان و مشترک با عثمانی، منجر به شکست آن دولت خواهد گردید.
خلاصه ماشینی:
"22 در سال 1551/859 سفیر دیگری از طرف شارلکن که در این زمان پادشاه اسپانیا نیز بود، به ایران آمد و بار دیگر وحدت نظر در سیاست خارجی و اتحاد نظامی در برابر ترکان عثمانی را خواستار شد.
باتوجه به زندگانی پرحادثه این پادشاه مقتدار اروپایی و گرفتاریهایی زیاد او در سیاست خارجی و کشورهای زیر سلطهاش که قسمت بزرگی از اروپا را شامل میشد،میتوان تصور کرد که اتحاد با ایران و ایجاد ارتباط سیاسی و نظامی با دولت صفویه برای وی بسیار ارزنده و ضروری بوده است.
در زمان شاه عباس اول،بار دیگر رفت و آمدهای فرستادگان سیاسی،اقتصادی و مذهبی کشورهای اروپایی از قبیل اسپانیا،پرتغال،ایتالیا،انگلیس،هلند و آلمان،بیشتر از سال 6001 به بعد-یعنی از زمانی که ثبات و اقتدار سیاسی به ایران بازگشته بود-دنبال شد و طرح اتحاد در برابر عثمانی بهطور جدی مورد بحث و مذاکره قرار گرفت.
63 «فیلیپ سوم»پادشاه اسپانیا،در 11 ذی الحجه 92/6101 مارس 8061 به نایب السلطنهء هند دستور داد که روابط سیاسی را با ایران حفظ کند و برای تحکیم این روابط،دو کشیش پرتغالی در ایران بکوشند و تا آنجا که ممکن است دولت ایران را از مصالحه با ترکان عثمانی بر حذر دارند،73اما شاه عباس به پرتغالیها روی مساعد نشان نداد.
هرچند شاه طهماسب براساس راهبرد تدافعی خود،از درگیری عمده با نیروهای عثمانی اجتناب میکرد و کمتر به کمک و اتحاد دول اروپایی توجه داشت،اما یکی از موارد نادر اقدام مشترک نظامی در برابر عثمانی،در دوران سلطنت او تحقق یافت و آن اتحاد با پرتغالیها و بیرون راندن ترکها از قطیف در سال 0551/069 بود."