چکیده:
در این مقاله دو مدل ریاضی برای بررسی کنشوریهای مغز در بازسازی خاطرهها،فراموشی و برخی از نارسا کنشوریهای مغز مانند الزهایمر و روان گسیختگی ارائه شد.همچنین تلاش شد تا برمبنای این مدلها، مکانیزمی برای تبیین رؤیاها ارائه شود و چگونگی تعامل بین هیجان و شناخت و همچنین مسائلی مانند هشیاری و ناهشیاری با توجه به نظرات پیاژه(1972)تصویف شدند.
خلاصه ماشینی:
"عاطفی تقسیم میکند و به رغم اینکه در خصوص بخش عاطفی بهطور صریح اظهارنظر نمیکند و بر این باور است که هنوز باید تحقیقات متعددی در زمینه فیزیولوژی مغز انسان صورت گیرد تا برای عواطف نیز بتوان مانند شناخت مدارک لازم را جمعآوری کرد،مع هذا آن را به عنوان جنبه نیرویی و به بیان بهتر جنبه وزنی این دو مقوله مورد تأکید قرار میدهد.
اما سؤال این است که وقتی خاطره بازسازی میشود،چه بر سر محرکهای عنوان شده میآید؟در واقع پیوند بین آن تصاویر با عواطف در طی فرایند بازسازی و ثبت خاطره بازسازی شده چگونه است؟میتوان حدس زد آنچه که پیاژه و دانشمندان قبل از او(به خصوص فروید و اریکسن)در جستجوی آن بودند و تلاش میکردند تا ضمن تبیین چهار موضوع مهم هشیاری،حافظه،یادگیری و فراموشی، آنها را به یکدیگر پیوند دهند،اینک بتوان از طریق تابع لوجیستیک1به نحو قابل قبولی جمعبندی کرد.
تابع لوجیستیک،آشوب،نظم و بینظمی شکل کلی تابع لوجیستیک به صورت زیر است: Xn rxn-1(1-Xn-1) این تابع در سال 8381 توسط پیر ورهواست2به منظور برآورد رشد جمعیتها به کار گرفته شد(اسمیت و مور،1002)و با توجه به اینکه در این فرایند رشد عملا نرخ مرگومیرها و کاهش جمعیت و تحولات آتی آن منظور شده بود،به زودی بهعنوان یکی از برآوردهای مناسب برای پیشبینی رشد جمعیت در طول زمان مورد استفاده قرار گرفت.
توسط مکانیزمهایی که برای ما بهعنوان یک غیر متخصص روشن نیست،میتوان فرض کرد که مغز دایم در حال مقایسه وقایع بیرونی با خاطرههای خود است و احتمالا دلایلی نیز برای صرفهجویی در انرژی و محدود کردن تعداد واحدهای جداگانه حافظه در این فرایند وجود دارند."