خلاصه ماشینی:
"اگر شما چیزی به من بگویید و من آن را باور کنم حتی اگر من ندانم که شما یک منبع حقیقی هستید یا نه و آیا اطلاعات شما دربارهء موضوع درست است یا نیرنگی بیش نیست،در صورتیکه به طور اتفاقی شما دارای اطلاعات باشید و راست نیز بگویید میتوانم اطلاعات به دست آوردم اما این نوع معرفت،معرفت مورد نظر ما نیست.
در هرصورت در پرسش از اینکه آیا چنین دستور العملی میتواند وضع شود(در اینجا برای کاربرد صحیح اصطلاح«دانستن»)میتوان گفت که منظور ما از تحلیل معرفت یا نظریهء شناخت در اینجا این نیست و علائق ما جای دیگری قرار دارند.
اگر من چیزی را بدون شاهد یا توجیه بپذیرم،مثلا بپذیرم همسرم دقیقا 41 دلار در جیباش دارد و از قضا آن پول را داشته باشد نتیجه میشود که پذیرش من درست بوده است اما مسأله این است که من از دانستن درستی آنچه که پذیرفتهام قاصرم.
اما بیرونگرایان به این اشکال اینگونه جواب خواهند داد که ربط خارجی مناسب مورد نظر آنها نیازی به باورهای پایه و انسجام ندارد تا معرفت ببار آورد.
در اینجا معلم وقتی میپذیرد که حداقل شخصی در کلاس یک فراری دارد باورش صادق و کاملا موجه خواهد بود اما او نمیتواند بگوید معرفتاش صادق است زیرا باور او بیشتر به خاطر شانس صادق شده تا توجیهی خوب و مناسب.
اگر استدلال را به صورت شماتیک در نظر بگیریم گتیه استدلال میکند که یک شخص میتواند در پذیرفتن F با شاهدی که در دست دارد کاملا موجه باشد جائیکه F گزارهء کاذبی است و T را از F استنتاج کند زمانیکه T گزاره صادقی باشد."