چکیده:
قلب عنوانی است برای عضو کوچک صنوبریشکل در سمت چپ سینهی آدمی و نیز عنوانی برای یکی از ساحتهای وجودی آدمی. اما این که حقیقت قلب (نه معنای فیزیکی آن ) چیست در میان صاحبنظران اختلاف است. در منابع دینی اسلام این مقوله فراوان به کار رفته است. از جملهی آنها کتاب شریف نهجالبلاغه است که مواضعی از آن به این موضوع اختصاص یافته است. هدف شناسایی معنا، مفهوم، جایگاه و احوال و کارکردهای این عنصر انسانی در نهجالبلاغه است. روشی که نگارنده به کار گرفته است، روشی توصیفی ـ تحلیلی است. به این معنا که با استناد به کتاب نهجالبلاغه قلب (یا دل) مورد ملاحظه قرار گرفته است لازم به ذکر است که نگارنده دل را نیز با قلب مترادف گرفته است لذا بهکارگیری هر کدام از آنها رسانندهی مقصود خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
"پس اولین عضوی از بدن که خدای تعالی را یاری میکند دل است که به تبع آن دیگر اعضا و جوارح و جوانح آدمی در خدمت خدا قرار میگیرند زیرا اگر دل به سویی تمایل پیدا کند و مفتون کسی شود تمام وجود انسان را بدان جهت متمایل میسازد و هیچ عضوی یارای مقاومت در مقابل خواست او را نخواهد داشت.
4- عشق به دنیا: اگر عشق به امور دنیوی تعلق پیدا کند به دو نیروی دیگر آدمی یعنی قلب و عقل بیشترین آسیب را میرساند و باعث تسخیر آن توسط بیگانگان میشود و هیچ سخنی در جهت هدایت و راهنمایی آن تأثیر نمیگذارد و تنها در یک صورت میتوان این درد را درمان کرد و آن جایگزین کردن عشقی دیگر و برتر به جای آن که همان عشق خداوند تعالی است.
حال این سؤال مطرح است که چه ملاکی میتوان به دست داد تا آدمی اطمینان کند به چنین دلی دست یافته است؟ در جواب باید گفت که در عرفان برای هیچکس از سالک گرفته تا قطب، تضمینی از سوی خدا داده نشده و هیچ نقطهی امیدواری وجود ندارد که سالک گمان برد در تلاش برای تصفیهی دل به نقطهی پایان رسیده است، بلکه چون خداوند بینهایت است لذا سالک طریقت باید همیشه در تلاش باشد تا دل خود را هر چه صافتر نماید و به یقین بداند که هر چه بیشتر تلاش کند، صفا و پاکی دلش بیشتر میشود و این کار به هیچ وجه به اتمام نمیرسد."