خلاصه ماشینی:
"دیگر این خود رسانه است که حاکم و مصرفکنندهاش را انتخاب میکند و قدرتمند کسی است که در خدمت رسانه باشد تا این تجلی قدرت به بهترین شکل ممکن کارآییاش را نشان دهد.
دنیای رسانهای دنیای آینده است و در این دنیا احکام زندگی مشخص و عدولناپذیر است، درست مثل هر دورهای از تاریخ بشر که انسان راه نوینی را برای زندگی اجتماعی خود برگزیده و از واژه و جملهء خبری سود جسته،در دنیای رسانهای آینده نیز احکام و قوانین مانند ده فرمان،منشور آزادی انقلاب فرانسه است، مانیفیست حزب کمونیست و بیانیهء حقوق بشر،تابع واژگانی نوساخته،معین و معین و جملاتی با دستور زبان خبری وضع میشوند.
تا اینجای کار جمع منظم این واژهها یک عمل رسانهایست اما وقتی همین اشعار را زن رختشویی زیر کلبهء عشق جولیا و وینستن میخواند، وقتی آنها چای و مربا میخورند،وقتی جولیا آرایش کرده و عطر زده،وقتی آرزو میکند لباس زنانهء بلند بپوشد و روی تخت دونفره با وینستن باشد(ص 137)آن آواز مکانیکی،برای وینستن به ترانهای شاعرانه تبدیل میشود.
جرج اورول جهانی نظاممند بنا کرده و قهرمانش وینستن در این جهان چنان زندگی میکند که دو حس اصلی اثر هنری(در اینجا رمان) باورپذیری و همذات پنداری برای خواننده به وجود میآید.
در این فضا است که پیگیری شخصیت ممتاز و متمایزی همچون وینستن خواننده را با ابعاد نهفته و درونی فضای قدرت رسانهای یعنی زمان،مکان و انسان که ارتباطشان تنها در گرو رسانه است آشنا میکند."