خلاصه ماشینی:
"حمید رضا صدر آنها در این دوران در آخرین جملهء مربوط به معرفی محسن مخملباف در کاتالوگ جشنوارهء لندن به ممنوعیت نمایش فیلم جنسیت و فلسفه در ایران اشاره شده،که ترجیعبند آشنای او و خانوادهاش طی سالهای اخیر از جشنوارهای به جشنوارهء دیگر،کاتالوگی به کاتالوگ دیگر و گفتوگویی به گفتوگوی دیگر به شمار میرود و به تدریج تبدیل به بخش کلیدی سابقهء حرفهای مخملبافها شده.
نوبتی دیگر برای عشق مخملباف در جنسیت و فلسفه به دلمشغولی قدیمیاش از نوع آنچه در نوبت عاشقی دیده بودیم روی آورده و به قول خودش این دو اثر یکی هستند، بدون آنکه یکدیگر را تکرار کنند.
تلاش او برای پیشی جستن بر عباس کیارستمی در سینمای بین المللی او را به راهی کشاند که سرانجامش بیش و کم-اما شاید نه به این غلظت- روشن بود:بروز تفکری به شدت آشفته،روشنفکرنمایی در مورد مسائلی که در مورد آنها-مثل همین مایههای فیلم جدید-تجربهء چندانی ندارد و از همه مهمتر توهمی که در آن شناخت واقعیات معنوی از پدیدههای سطحی برایش میسر نیست،ولو آنکه قصد داشته باشد در جنسیت و فلسفه سرانجام به معنویت چنگ بزند.
شاید کشف بزرگتر مخملباف و تاریخ معاصر سینمای ایران زمانی رقم بخورد که او صادقانه دست به قلم ببرد جزئیات روند فیلمسازیاش-از ساختن فیلمهای اولیهاش که سیاه مشق بودند تا آثاری با سرمایههای فرانسوی،از ساختن فیلمهایی بیاعتنا به ممیزیهای سینمای ایران تا حضور در خارج از مرزهای ایران،از بیپروایی در ورود به مجادلات روز تا از دست دادن تعلقش به جامعهای که روزگاری خود ماندگارتر از جنسیت و فلسفه میشود و سند تاریخی از یک دوران هم به شمار خواهد رفت."