خلاصه ماشینی:
"شما چی،پنهلوپه؟ کروز:برای من هم همانطور که گفتید،بازگشت به معنی بازگشتن به زبان اسپانیایی بود-که واقعا دلم برایش تنگ شده بود-و کار کردن در کشور خودم و حضور در آنجا.
پنهلوپه،ساختن بازگشت چهقدر با جسم زنده تفاوت داشت؟در آنجا نقش یک مادر تین ایجر (به تصویر صفحه مراجعه شود) آلمودوار:دلیل اول اینکه میخواستم کارگردان شوم این بود که با بازیگرها کار کنم.
وقتی بازیگری برای اولین بار چیزی را کشف میکند،مثل یک معجزه است،و کارگردان اولین شاهد این قضیه است.
آلمودوار:این را از نظر تعریف کردم که بدانید فقط من نیستم که فکر میکنم او فوق العاده است.
آیا حس میکنی با این زبان به بازیگر دیگری بدل میشوی؟ کروز:وقتی به زبان دیگری حرف میزنم،تنش بیشتری حس میکنم-عضلات صورتم به صداهای انگلیسی یا زبانهای دیگر عادت ندارند،و معلم زبان هم آنجا ایستاده -گاهی مثل شکنجه است که بخواهی از شر لهجه خلاص شوی.
و در بازگشت بازیگران زن مختلفی دارید از (به تصویر صفحه مراجعه شود) نسلهای مختلف-چوس لامپریوه در نقش عمه پائولا؛کارمن مائورا که هراسی از این ندارد که در نقش آدمهای شصتساله یا حتی مسنتر ظاهر شود؛و بلانکاپورتیو که اولین بار است در فیلمی از شما بازی میکند،که بازیاش افشاگرانه هم هست.
بارها تمرین کردیم و ماهها باهم بودیم-اما باز هم خیلی جالب است که با این همه تفاوت فیزیکی مثلا میان لولادوئناس و پنهلوپه،آنها واقعا شبیه خواهر هستند.
کار کردن با کارمن مائورا بعد از این همه سال چهطور بود؟آیا به راحتی دههء 1980 بود؟یا رابطهء جدیدی شکل گرفت؟ آلمودوار:هجدهسالی میشد که باهم کار نکرده بودیم."