چکیده:
فلوطین از جملة آخرین فلاسفة بزرگ یونان باستان است که در قرن سوم میلادی ظهور یافت و با بازتبیین آرای افلاطون به احیای مکتب افلاطونی پرداخت و خود نیز نظریة جدید به نام«نظریة فیض»را ارائه کرد.فلوطین رویکردی عرفانی و اشراقی داشته و به سه اقنوم احد،عقل و نفس اعتقاد دارد.در عرصة معرفتشناسی نیز به نظر میرسد نخستین فیلسوفی است که از علم حضوری سخن گفته است؛دیدگاهی که بعدها در فلسفة اسلامی پخته شده است.در مقالة حاضر،دیدگاههای معرفتشناسانة فلوطین بررسی شده است.
خلاصه ماشینی:
"فلوطین پس از بیان مراحل سهگانة ادراک و کارکرد و محدودة هر یک،با طرح این مسئله که آیا نیروی متفکر روح میتواند خود خویش را بشناسد یا نه،به نوعی تفاوت کارکردی و حیطة فهم و خرد را متمایز ساخته،میگوید: آیا این جزء متفکر روح به خود خویش نیز شناسایی مییابد؟ نه،بلکه تنها دریافتهایی را که از جهان محسوس و جهان معقول به او میرسد،اخذ میکند و دربارة آنها میاندیشد(2/689).
بر توانایی عقل به شناخت خود تأکید میورزد و شناخت امور معقول(ایدهها)را به عنوان چیزهایی خارج از خود-چنان که در ادراک حسی هست-سخت انکار میکند؛زیرا اگر فرض کنیم که موضوعات معقول،بیرون از عقاید باشد و عقل آنها را در مکانشان ببیند،در این صورت،امکان ندارد که عقل،حقیقت آنها را در خود داشته باشد؛چه اینکه هنگام نگریستن به آنها به ضرورت فریب میخورد؛زیرا آنها حقایقاند و عقل،مجبور است در آنها بنگرد،بیآنکه مالک آنها باشد؛از این رو،شناساییای که مییابد،تنها تصاویر حقیقت را به خود میپذیرد(همان،722-723؛نیز رسالة سوم از انئاد پنجم).
فلوطین با اثبات این نظر که امور معقول(ایدهها)در درون عقل است،نه بیرون از آن و سپس اثبات توانایی عقل بر شناخت خود بدون واسطه و به گونة علم حضوری و به دنبال آن،اعتقاد و اثبات اتحاد عقل،عاقل و معقول، بنیاد معرفتشناسی خود را شکل داده است؛بنیادی که ظاهرا برای نخستین بار در تاریخ تفکر فلسفی مطرح شد و چنان که اشاره شد،در فلسفة اسلامی بارور گردید.
آیا نیروی فهم و جزء متفکر روح همچون عقل به شناختن خویش توانایی دارد یا نه؟ فلوطین در ابتدا پاسخ منفی میدهد و میگوید:«این قوه،تنها دریافتهایی را که از جهان محسوس و معقول به او میرسد،اخذ میکند و دربارة آنها میاندیشد»(همان،689)،اما چنان که قبلا اشاره شد،بالمجاز و با واسطه میتواند."