چکیده:
در این نوشتار تلاش میشود مبانی قرآن در برخورد با فرهنگ زمانه تبیین شود تا گمان نشود که به واسطه فرهنگ زمانه پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم،در قرآن باطل راه یافته است.این میانی به قرار زیر است: 1.حقانیت قرآن؛2.هدایتگری قرآن؛3.همراهی با علم؛4.اعجاز و تحدی در آیات قرآنی؛5.انسجام با فطرت؛6.قرآن وحی خالص و کلام خداوند؛7.حقیقی بودن و مجازی نبودن استناد الفاظ قرآن به خدا؛8.تأثیر نداشتن امی بودن پیامبر، در محتوای وحی؛9.امانتداری و صداقت حاملان وحی؛10.قداست آیات قرآنی؛ 11.عقل آدمی،معیار سنجش گزارههای قرآنی؛12.ضرورت حمل کلام خداوند به نزدیکترین معنا به ظاهر قرآن در صورت نیاز به تأویل؛13.ضرورت نگاه جامع به کل احکام قرآن؛14.کمال دین و بیان همهچیز؛15.خاتمیت قرآن و جاودانگی آن؛16. پیامی جاودانه،اما مرتبط با فرهنگ زمانه.
The foundations of Quran will be mentioned in this short article so that one cannot imagine some false matters have entered Quran by the culture of the Prophet's times. These foundations are as follows:
1- Rightfulness of Quran، 2- Quran's guiding، 3- Being along with knowledge ، 4- Miracle and Tahaddi (the recall of struggle against the miracle of Quran's verses)، 5- Coherency with nature، 6- Quran as a pure revelation and God's terms، 7- Attributing Quran's letters to God is a literal attribution not allegorical، 8- Illiteracy of Prophet does not effect the content of revelation، 9- Custody and truthfulness of bearers of revelation، 10- Sanctity of Quranic verses، 11- Human's wisdom as a criterion for evaluating Quranic verses، 12- The necessity of predication of God's terms to the closest literal meaning، when paraphrase is needed، 13- The necessity of having a comprehensive look at all of Quran's commands، 14- Perfection of the Holy Quran and its demonstration of everything، 15- Quran as the last divine book and its eternity، 16- An eternal message which is related to the culture of the times.
خلاصه ماشینی:
"ک:باربور،2631:ص 031 و 131) در همین زمینه،برخی گفتهاند:اصولا خود پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم از نظر سطح فرهنگ و سواد و قدرت اندیشه،همانند دیگر افراد بود و چون پیامبر،معانی را به واسطه وحی از خدا میگرفت و خود،آن را در قالب الفاظ میریخت،لاجرم سطح علم و فرهنگ و درک خود را نیز به قرآن درآمیخته و برخی از باورهای باطل خویش را به عنوان آیات قرآن به مردم ارائه داده است.
گذشته از اینکه صدها آیه قرانی بر این حقیقت روحانی گواهی میدهند،حال اگر به واقع پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم برخی مطالب باطل و خرافی را از اعراب جاهی گرفته و برای مردم به عنوان دین بیان کرده باشد و مردم هم به شهادت تاریخ آنها را از اجزای دین پنداشتهاند،آیا چنین چیزی جز مصداق گمراه کردن مردمان است.
مثل ما ترددت فی قبض روح عبد المؤمن»، و اگر به معنا نظر کنیم هیچیک از اینها در حق او صادق نیست،آنکه به حقیقت سخن میگوید،محمد صلی الله علیه و اله و سلم است که کلامش،از فرط قرب و انس،عین کلام خداوند است و اسناد تکلم به خدا،همچون اسناد دیگر اوصاف بشری به او مجاز است،نه حقیقی و تشبیهی و نه تنزیهی است(«طوطی و زنبور»،اردیبهشت،7831) آقای سروش در پاسخ به اشکالی که در ظاهر برخی از آیات قرآنی وجود دارد،طرحی را پیشنهاد میکند که سبب ضرورت تأویل کل قرآن میشود زیرا تقریبا کل آیات قرآن،در استناد عین کلمات به خدا ظهور دارد،اما آقای سروش میگوید این استناد مجازی است."