چکیده:
در رابطه با فرهنگ و اقتصاد به ویژه در مورد تاثیر متفابل عناصر فرهنگی و عوامل اقتصادی بر هم؛مقالات و تحقیقات زیادی نوشته شده است،در اکثر این مباحث انسانهای مفروض یا انسان اقتصادی و یا انسان اجتماعی بودهاند.انسانها در حالت تعادل در جامعه میتوانند زندگی کنند و در عدم تعادل زندگی آنها غیرممکن میشود. اما آنچه تاکنون کمتر به آن پرداخته شده است مقایسه این دو مفروض باهم میباشد.در این مقاله در مرحله نخست سعی شده این انسانهای مفروض براساس عوامل نظمدهنده و هماهنگ کننده جامعهشناسان و اقتصاددانان یعنی نرم و بازار باهم مقایسه شوند و نتیجه گرفته شود این انسانها مفروض در بهترین حالت فقط انسانهای استثنایی از انسان واقعی هستند.آنگاه تصویری از انسان واقعی ارایه شده است.انسانی که هم اجتماعی است و اقتصادی و با نهادینه کردن بعضی از نرمها،تمایلات و علایق او شکل میگیرد و براساس زمینههای ذهنی و عینی بدیلها رفتار خاص اقتصادی را برمیگزیند. آنگاه با وارد کردن این انسان واقعی در مدل"خودسازماندهی جامعه"و با در نظر گرفتن اینکه هم نرمها و هم بازار هر دو رفتارهای انسانی را تحت تاثیر قرار میدهند،سعی شده است راهحلی برای مهندسی فرهنگی در حوزه اقتصاد ارایه شود.
خلاصه ماشینی:
"اما برای این امر ضرورت دارد که مکانیزمهای هماهنگ کننده از طریق نرمها و از طریق بازار به طور دقیق باهم مقایسه شوند تا تفاوتهای آشکار شود و مشخص گردد چرا و کجا این تصویر انسان اعتباری با یکدیگر تفاوت دارند؟ روابط متقابل اجتماعی در یک دنیا کمیابی منابع یعنی اینکه جمعی باهم یا علیه هم بودن و در این حالت مشکل هماهنگی و اختلافات بوجود میآید،در واقع مشکل نظم مطرح میشود.
انسان اقتصادی با دیگران فقط رابطه مبادلهای دارد،او هزینه مورد انتظار را محاسبه میکند و تصمیم میگیرد که عقلایی رفتار کند و یا نه؛بطور مثال وقتشناس نباشد،حقهباز باشد،دزدی کند،مالیات ندهد،توهین کند،از نظر او اینگونه رفتارها میتوانند درست باشند چرا که کوچکترین نوع روابط اجتماعی را در خود نهادینه نکرده است،او چیزی مانند خجالت،شرم،حیا،اخلاق و آداب را قبلا برای خود حل کرده است.
اگر ما قصد داریم عناصر فرهنگی را مهندسی کنیم باید متوجه باشیم در صورتی این مهندسی کارآمد خواهد بود که با نیازهای هر فرد و روابط متقابل او با دیگران هماهنگ باشد در غیر اینصورت پذیرفته نمیشود و فقط فضا را برای انسانهای فرصتطلب بازتر می کند و در طول زمان و براساس رویکرد "خود سازماندهی"در نهایت آنچه از (به تصویر صفحه مراجعه شود) فرهنگ بجای میماند که از طرف همگان پذیرفته شده باشند و با نیازهای او و اقتصاد جامعه در تضاد نباشد."