چکیده:
نظامی داستانسرای یکهتاز میدان بلاغت و مضمون آفرین بیهمتای دنیای حکایت، نه تنها در داستان پردازی گوی سبقت را از اقران ربوده است،بلکه در مضمون آفرینی و ترکیبسازی نیز از دیگران سبقت گرفته و بزرگان سخن پارسی را به دنبال خود کشانده است. نظامی برای ایجاد ترکیبات تازه و خلق معانی بدیع و مضامین جدید،با مهارتی خاص،یک لفظ را به اشکال گوناگون در میآورد و از آنها مفاهیمی دلچسب و دلنشین حاصل میکند.حتی گاهی آنقدر شهد کلام را میچشد که بر اثر تکرار لفظ، شبح گونهای از صنعت التزام میآفریند،که از آن میان،میتوان لفظ(شکر)را مثال زد. در این مقاله اشکال گوناگون کاربردی(شکر)که بیانگر نمونهی کوچکی از هنرمندیهای این استاد سخنوری است با شواهد مختلف آن جمع شده است و بدین مناسبت نام مقاله را(شکرستان نظامی)گذاشتهایم.
خلاصه ماشینی:
"،ص 531) 4-شکر انگیز : در لیلی و مجنون،ضمن بحثی با عنوان(رسیدن لیلی و مجنون به یکدیگر)که استاد وحید دستگردی همهی ابیات آن را الحاقی میداند،بعد از آن که مجنون در تعریف و توصیف لیلی داد سخن میدهد،لیلی با کرشمهای مستانه،لب به سخن میگشاید و سخنان شیرین و غالیه بر انگیزی بر سر مجنون فرو میبارد و نظامی با مهارت خاصی از دهان لیلی به غالیهدانی شکر انگیز یاد میکند که مه از آن،غالیه ساز و گل از آن،شکر ریز شده است: زان غالیهدان شکرانگیز مه غالیهساز و گل شکرریز از بس که فشاند بر سر یار عنبر،به من و شکر،به خروار (لیلی و مجنون،ص 642) 5-شکربار،شکرباره،شکروار : نظامی در ضمن سرودههایش از لفظ شکر حدود هفت بار ترکیب شکربار(کسی که از دهانش شکر میریزد)و دو بار به صورت شکرباره و یک بار،شکروار مفهوم آفریده و طی داستانهایش به کار میبرد: کجا آن تازه گلبرگ شکر بار شکر چیدن ز گلبرگش به خروار (خسرو و شیرین،ص 861) چو کردی باغ شیرین را شکربار درخت تلخ را شیری شدی بار (خسرو و شیرین،ص 491) جوابش داد شیرین شکربار که باید بودنت در بند این کار (خسرو و شیرین،ص 612) سوی شهر مداین شد دگر بار شکر با او به دامنها شکربار (خسرو و شیرین،ص 582) جوان شد گلبن دولت دگر بار ز تلخی رست شیرین شکربار (خسرو و شیرین،ص 692) ز شیرین مهر بر دارم دگر یار شکر نامی به چنگ آرم شکربار (خسرو و شیرین،ص 033) آمدند از ره شکر باری کرده زیر قصب کله داری (هفت پیکر،ص 303) سخنگوی شهدی شکربارهای به شهد و شکر بر ستمگارهای (شرفنامه،ص 314) نیابی ز من به جگر خوارهای جگر خوارهای نه،شکر بارهای (شرفنامه،ص 594) اگر خوردم زبان را من شکروار زبان چون تویی بادا شکربار (خسرو و شیرین،ص 73) 6-شکر بوسی : در خسرو و شیرین در مبحث(پاسخ دادن شیرین به خسرو)از لفظ شکر،ترکیب شکر بوسی میسازد و میگوید:بوسیدن شکر اصفهانی مانند جنس شکر به لب کسی سزاوار نیست و شکر بوسی لب کس را نشاید مگر دندان که او خردش بخاید (خسرو و شیرین،ص 323) 7-شکربوزه،شکربوره(نان کوچک مثلثی شکل،دارای شکر و مغز بادام) در شرفنامه،ضمن ماجرای(بزم اسکندر با نوشابه)مینویسد:شکربوزه لب محبوب را با دندان میخاید و برای شکرخوارگی از لبان محبوب دندان طمع تیز میکند: شکربوزه(بوره)با نوک دندان به راز شکر خواره را کرده دندان دراز (شرفنامه،ص 603) -راز گفتن با نوک دندان،کنایه است از خاییدن با دندان."