چکیده:
در گذشته،دولتها با توجه به این که در وهلهء اول به همسایگان نزدیک به عنوان اولین منابع تهدیدات امنیت خویش مینگریستند همواره در پی ایجاد قواعد و هنجارهای تبیین امنیت در منطقهء خود بودهاند.در عصر پس از جنگ سرد مفروضات پیرامون امنیت بینالمللی و امنیت ملی و منطقهای بر حسب تماملات استراتژیک دولتها و تبیین ثبات و نظم،تعریفی دوباره یافتند.برخورد تئورهای رئالیستی،نهادگرایان نئولیبرال و ساختارگرایان،بازتابی از این تحول است. نخستین مقاله برگردان این شماره تحت عنوان ساختارهای امنیت منطقهای به تحولاتی که در این تعریف نوین،دخیل هستند اشاره دارد.بررسیها نشان میدهد با توجه به رویکردهای گوناگون امنیت منطقهای یکی از رهیافتهای سنتی،دفاع جمعی است.دفاع جمعی شکل مسلط امنیت منطقهای در قرن 19 و 20 به شمار میرفت.در این ساختار بازیگران منطقهای برای مقابله با یک دشمن یا تهدید مشترک در صدد یافتن متحدینی در منطقه بودند.اما در امنیت دسته جمعی اعضای متحد ضرورتا همفکر نیستند به عبارتی؛نسبت به یک متجاوز شناخته نشده و یا حمایت از یک قربانی ناشناخته تعهدی وجود دارد.به باور برخی صاحبنظران سیستم امنیت همنوا تنها در برگیرندهء قدرتهای بزرگ زمانه است و همچون امنیت جمعی بر اصل اقدام جمعی تکیه دارد.امنیت مشترک در وهلهء اول بر دفاع غیر تحریکآمیز و توسعهء نیروهای نظامی صرفا دفاعی تکیه دارد.در این سیستم تلاش میشود با خلع سلاح و کنترل تسلیحات از به وجود آمدن ابزارهای خیالی تضمین امنیت که در واقع موجب نابودی متقابل دولتها میشود،جلوگیری کرد از دیگر نظامهای امنیتی به وجود آمده طی جنگ سرد امنیت فراگیر است.امنیت فراگیر بهویژه به تبعات امنیتی مبادلات بازرگانی به خصوص صادرات فناوریهای دو منظوره به دولتهای سرکش توجه دارد.آخرین ساختار امنیتی مورد ذکر امنیت مبتنی بر همکاری به همکاری تبدیل شود.به عبارتی دولتها به مشاوره،اطمینان،شفافیت و وابستگی متقابل ترغیب میشوند و از این طریق اطمینان از شفافیت فزایندهء توان نظامی و معیارهای اعتماد و امنیت سازی و نیز توسعهء مکانیسمهای دیپلماسی بازدارنده،گسترش داده میشود. گرچه علم را اغلب یکی از نیروهای اصلی نوگرایی به شمار میآورند ولی نمایندگان زنان یعنی نیمی از مردم هنوز حضور شایستهای در عرصهء علم ندارند.سیاستگذاری بینالمللی در زمینهء مسئلهء جنسیت-برای نمونه،دههای که سازمان ملل متحد به عنوان دههء نقش زن در توسعه اعلام کرد-در عین برانگیختن حساسیت مردم و جامعهء آکادمیک در مورد سیاست جنسیت،نقش عمدهای نیز در گشودن باب بحث ریشهای دربارهء جنسیت،زنان و فرهنگ علمی در جوامع پایان سدهء بیستم بازی کرده است.بررسی نقش زنان در پژوهشهای علمی را میتوان بر اساس پنج معیار به هم وابسته یعنی حضور تاریخی،رشتهء فعالیت،ملیت،موقعیت خانوادگی و آگاهی جنسی صورت داد؛و این کاری است که مقاله زنان و پژوهشهای علمی نو در صدد پرداختن به آن است. یکی از گیراترین یافتههای تحقیقات تاریخی در مورد زنان دانشمند،شایع بودن مهاجرت زنان دانشمند یک کشور به کشور دیگر است بسیاری از شاخصترین زنان دانشمند که اغلب نیز به دریافت جایزهء نوبل نائل شدهاند دارای سابقهء مهاجرت به کشوری دیگر هستند.مهاجرت باعث سست شدن کنترلهای اجتماعی و جنسیای میگردد که در طول تاریخ باعث محدود شدن دسترسی زنان به حوزهء علم گردیده است.از نظر موقعیت خانوادگی نیز آموزهء جدایی حوزههای عمومی و خصوصی به واسطهء مطرح ساختن تضادی ظاهری میان مسئولیتهای خانوادگی و حرفهای زنان بر مشارکت آنان در عرصهء علم تاءثیر چشمگیری داشته است.تا دههء 1970 بسیاری از دانشمندان زن ناگزیر از انتخاب میان زناشویی در مقام یک زن،و زندگی حرفهای در مقام یک دانشمند بودند.زنان دانشمندی هم که همسر اختیار کردهاند ناگزیر تغییرات مختلفی در زندگی زنانوشویی دادهاند.
خلاصه ماشینی:
"Self-help نهادگرایان معتقدند که نهادها برای از بین بردن هرجومرج بینالمللی از طریق کمک به شکلگیری منافع و اقدامات دولها مساعدت مینمایند5 در حالی که به نظر میرسد رهیافتهای واقعگرایان و نهادگرایان،بدیلهای قابل جمعی نباشند،سیاستسازان میتوانند از میان آنها مسائل و یا موضوعات مختلف و یا حتی مسائل ویژهای را انتخاب و تبیین نمایند.
02علاوه بر این نهادگرایان معتقدند نهادهای بینالمللی در شکل دادن به انتظارات نیز که در تعیین رفتار دولتها مؤثرند،کمک میکند،چنانچه وفاداری دولتها به قواعد و هنجارهای ایجاد شده از سوی نهادهای بینالمللی تداوم یابد،نشانهء اراده آنها برای تداوم این الگوهای همکاری است و بنابراین انتظار تداوم ثبات افزایش مییابد.
32این سیستم قادر است از طریق افزایش سطح اعتماد میان دولتهای عضو،به کاهش معمای امنیت که دولتها با آن مواجه شدهاند،و نیز به غیر نظامی شدن رقابت بین دولتها کمک کند با وجود اینکه سازمان ملل یک ساختار امنیت دستهجمعی کامل نیست،لیکن عامترین نمونهای است که میتوان روی آن بحث کرد.
امنیت مشترک آن طور که در گزارش کمیسون تعریف شده،به گونهای طراحی گشته بود که یک فرایند بلندمدت و در برگیرندهء تلاش برای تحول افکاری باشد که بین ابرقدرتها گردیده است و از خلع سلاح و کنترل تسلیحات جلوگیری نماید.
امنیت مبتنی بر همکاری در پی ایجاد، ابزارهایی است برای چالش با مخاطرات پایدار یا تهدیدات نوظهور،غلبه بر سوءظنهایی که منجر به ایجاد خطرات سیاسی میشود،و کاهش موانعی که بین جوامع،حکومتها و کشورها به دنبال دورههای استعمار،پیش از استقلال و جنگ سرد ایجاد گردید،و نیز رفع موانع تحصیل منافعی ملی و قومی."