خلاصه ماشینی:
"شیوه قلمزنی او بدو تاختم کتاب میرساند که مؤلف موضوع را برای خود خوب طرح و حل نموده است و لذا کتاب از استحکام قابل قبولی برخوردار است و از سوی دیگر در مسئله خلافت،با ادله عقلی و نقلی و یک نگاه درون دینی،مدعایش را مدلل میکند و کارشناسی او در مباحث دینی در این اثر محرز است؛ ب-مهمترین نقدی که بر عبد الرزاق میتوان مطرح نمود آن است که در نگاه اسلامی بین دین و دنیا،خدا و مردم،اقتدار دینی و اقتدار سیاسی،شکافی عمیق و غیرقابل جمع میبیند.
11درحالیکه او برای اینکه مدعایش را مدلل کند با سطحینگری و تعجیل برای حصول به نتیجه،از بدترین معادل حکومت دنیایی،یعنی حکومتهای پادشاهی استبدادی و متکی بزور و هژمونی سخن به میان آورده و درصدد آن است که بگوید که پیامبر اسلام چنین اقتداری را فاقد بوهاند (که مطلب واضح است)و حال آنکه از یک طرف در اقتدار دنیایی نیز میتوان به الگوهای موجهتر،مردمیتر و معتدلتر استشهاد نمود و آنگاه پرسید که آیا اقتدار سیاسی و حکومت دنیایی با اقتدار معنوی قابل جمعند یا خیر؟در این صورت است که لزوما جمع بین اقتدار سیاسی و اقتدار معنوی و بین خدا و مردم تعارض رخ نمیدهد؛ د-گرچه میتوان با عبد الرزاق همآوا بود که اقتدار معنوی پیامبر را خلفا و سلاطین اموی و عباسی و حتی خلفای ثلاث نداشتند،ولی بر خلاف مدعای او با«هاتری کربن»میتوان هم عقیده بود که«خطوط اساسی اندیشه شیعی را در دو بحث زیر باید جست:اول،باطن و دوم، ولایت."