خلاصه ماشینی:
"از منظر واقعگرایان از آنجا که آنارشی ویژگی طبیعی نظام بینالملل است،منازعه امری دائمی است و بقاء به شکل هدف اصلی دولتها در میآید،از اینرو افزایش قدرت خود یا به عبارت دیگر خودیاری مهمترین اصل برای امنیت یک دولت میشود.
از اینرو،براساس نظریه واقعگرایی ساختاری والتز،از آنجا که ساختار نظام بینالملل مهمترین شکل دهنده و تعیین کننده رفتار خارجی دولتها درنظر گرفته میشد و این ساختار نیز دستخوش تغییر نگشته بود،سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به رغم تغییر حکومت نباید لزوما تغییر میکرد.
همانگونه که نظریه واقعگرایی ساختاری پیشبینی میکرد،شرایط خودیاری جدیدی که در اثر ظهور ساختار تک قطبی یا چند قطبی معطوف به تک قطبی به وجود آمده بود،باعث شد تا جمهوری اسلامی ایران در رفتار خارجی خویش تغییر ایجاد کند و به جای سیاست کنارهگیری مبتنی بر نه شرقی-نه غربی به سیاست اتفاق یا اتحاد رو آورد.
92 نگاهی مقایسهای به رفتار خارجی جمهوری اسلامی ایران در دو منطقه خلیج فارس و آسیای مرکزی-قفقاز در دوره جنگ سرد و پساجنگ سرد تا اینجا به این پرسش اساسی پرداختیم که تا چه اندازه ساختار نظام بینالملل تعیین کننده سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده است.
نگارنده بر این باور است که برخلاف نظریه والتز نمیتوان گفت که نظام دو قطبی در شکل دهی و تعین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در مقطع سالهای 1991-8791 نقش داشته است.
نگارنده با اعتقاد به دیدگاه دوم بر این عقیده است که برای فهم ماهیت سیاست خارجی ایران در این مقطع اشاره به ساختار نظام بینالملل براساس نظریه واقعگرایی مفید نیست،بلکه باید از نظریههای دیگر به ویژه نظریه سازندهگرایی (Constructivism) در روابط بینالملل استفاده نمود."