چکیده:
عدد و شمارش، از دیرباز، نزد انسان کاربرد داشته است. در زبان عربی عدد، دارای چند لفظ اصلی است که به نام اصول عدد شناخته شده است. این اصول، 12 لفظ است به این ترتیب: «واحد، اثنان، ثلاثه، اربعه، خمسه، سته، سبعه، ثمانیه، تسعه، عشره، مائه، الف» و بقیه الفاظ عدد از همین اصول، ساخته می شوند. معرفه ساختن تعبیرات عددی با توجه به نوع آنها متفاوت است. تعریف در عدد مفرد، یا با معرفه ساختن معدود است یا عدد و معدود یا عدد به تنهایی، و در عدد مرکب یا با جزء اول عدد است یا هر دو جزء یا هر دو جزء و معدود یا جزء اول و معدود. تعریف در عدد معطوف با هر دو اسم عدد است و در عقود با لفظ عدد به تنهایی. گاهی عدد به عنوان صفت پس از معدود می آید که در این صورت در تعریف و تنکیر، تابع موصوف است.
خلاصه ماشینی:
و همانگونه که«بضع»در عربی به تنهایی و به صورت مرکب و به صورت عدد معطوف به کار میرود،لفظ«چند»نیز تقریبا به همین صورتها در زبان فارسی کاربرد دارد؛مثلا،گفته میشود:«چند کتاب خریدم»یا«بیست و چند کتاب خریدم»،و حتّی برخی از منابع دستور زبان فارسی این الفاظ را به دو به دو از نظر مدلول نیز شبیه به هم دانستهاند.
عدد مرکب: (به تصویر صفحه مراجعه شود) ق«دنبالهء پاورقی»بنابراین،آن نوع مترادف انگاری و هم معنی نگری باتوجّه به آنچه در مورد مدلول و کاربرد «بضع و نیّف»در عربی و«چند و اند»در فارسی در اینجا ذکر شد به نظر من محلّ اشکال و تأمّل است مگر اینکه تنها به این عبارت،همهء این کلمات را مجموعا باهم مترادف دانسته باشند که همگی آنها از نظر دلالت داشتن بر عددی مجهول و مبهم-بدون نظر به مقدار آن عدد-باهم مشابه هستند.
عدد معطوف: (به تصویر صفحه مراجعه شود) پس از این مقدّمه اینک به بحث دربارهء تعریف در تعبیرات عددی میپردازیم و این مبحث را با دو الگو پی میگیریم: الف)«تعریف عدد»هنگامی که پیش از معدود میآید:(الگوی تقدم عدد بر معدود؛یعنی،عدد+معدود) از جمله حالتهایی که اسم در زبان عربی دارد،یکی،معرفه،و نکره بودن است.
البته این وجه که در عدد مرکب و عقد نیز جاری و در هردو توجیه پذیر است،محل اشکال است و وجه پسندیدهای نیست زیرا برخلاف قاعدهء عمومی و اصل تعریف یا تخصیص در بحث اضافه است بلکه اساسا نقض غرض است زیرا غرض از اضافه،یا کسب تعریف برای مضاف است-آنگاه که به لفظ معرفه اضافه میشود-مانند:«غلام زید»یا کسب «ادامهء پاورقی» وجه اخیر امروزه کاربرد چندانی ندارد.