خلاصه ماشینی:
von rosenzweig schwannau )، گئوگ روزن( georg rozen )،فردریش روزن( friedrich ) rozen )و بسیاری دیگر دنبال میشود تا اینکه بار دیگر شبهقاره در کانون مطالعات مولویشناسی قرار میگیرد و این کار جز با همّت علامه محمّد اقبال لاهوری میسّر نمیشود.
سابقهء شناخت اروپاییان و ترجمهء آثار مولانا به قرن هفدهم میرسد و شاید بتوان سر ویلیام جونز را آغازگر این راه دانست محققان غربی از کجا شروع شد؟ هرچند که اولینبار«درویشان رقصنده»(- dancing der vishes )در عثمانی مورد توجه اروپاییان قرار گرفتند(شیمل،شکوه شمس،538-537)و بعدها عاملی برای شناخت مولانا و ترجمه آثار او شدند اما آشنایی واقعی با اندیشههای مولوی،در شبهقاره آغاز میگردد.
به پیشنهاد ادوارد براون 48 غزل از دیوان شمس را به همراه توضیح و تفسیر با مقدمهای مفصل بهعنوان پایاننامه دکتری خود نگاشت: nicholson,reynold alleyne,selected poems - from the divan-i-shams-i-tabriz,cambridge uni تمام کسانی که قرار بود در هند به کار مشغول شوند موظف بودند فارسی یاد بگیرند و این نکته خود را گسترش دایرهء نفوذ زبان فارسی در بریتانا بسیار مؤثر بود و ضمنا راه را برای مولانا پژوهی از طریق شبهقاره هموار میکرد.
(اوانسیان،52-45 و 55 و 69) بعدها یکی از شاگردان نیکلسون به نام آرتور جان آربری(- ar thur john arberry )راه او را ادامه داد و فیه ما فیه را به انگلیسی ترجمه کرد: - discourses of rumi,trans.
(لوئیس، 699-685) بهطور کلی میتوان شناخت مولانا را مرتبط با دو منطقه جغرافیایی متمایز دانست؛ سرزمینهای دولت عثمانی که طریقه مولویه و مراسم زیبایشان بسیاری از سیاحان و نیز دیپلماتهای غربی را مسحور خود ساخت و شبهقاره هند که زمینه آشنایی با متون اصلی مولانا ا فراهم ساخت اما نقطهء عطف مطالعاتی که از شبهقاره سرچشمه میگیرد علامه محمّد اقبال لاهوری(1877-1938)است.