چکیده:
دراین مقاله تلاش شده است تا در خلال آثار گوناگون پوپر نگرش وی به فلسفه علوم اجتماعی مورد شناسایی وتحلیل قرار گیرد. درابتدا مختصری از زندگی او آورده شده که تلاش گردیده نشان دهنده علایق و مسایل او باشد.سپس افراد تاثیرگزار بر آرا او معرفی شده اند (نظیر: سقراط، کانت، هایک و...).ازاین قسمت به بعد واردموضوع اصلی مقاله شده ایم ودرابتدانظرپوپر رادرباره وحدت روش درمیان علوم طبیعی واجتماعی تشریح نموده و سپس نقدپوپر را از استقراگرایان مطرح کرده ایم ونشان داده ایم که از نظر پوپر علم از مساله آغاز میشود.سپس راه حلهای پیشنهادی عنوان می گردند، آنگاه آن راه حلها نقد میشوند ودر پی آن سوالات جدیدی سربر می آورند.و این گونه است که علم گامی به پیش می گذارد. در مقاله این روند بصورت مفصلو دقیقتری مورد بررسی قرارگرفته و سعی شده است به سیاق پوپر مسائل فلسفی او به واضح ترین نحو ممکن ارائه شود.
خلاصه ماشینی:
"" (پوپر، 1379: 296) به طور خلاصه میتوانیم روندی را که تا کنون گفتیم به شکل زیر خلاصه کنیم که: ابتدا کار علمی با صورت بندی سوال آغاز میشود، محقق سعی میکند راه حل مناسبی را برای حل آن مسئله ارائه دهد سپس این راه حل از راه نقادی آن مورد آزمون تجربی و منطقی قرار میگیرد و بدین وسیله اشکالات و خطاهایش آشکار میشود و از این راه مسائل جدیدی پا به عرصه حیات میگذارند که تا آن هنگام وجود نداشته اند.
) 5- در مورد آینده نامعلوم نظر دادن(پرولتاریا پیروز خواهد شد) 6- کیفی و با ابهام سخن گفتن(دیکتاتوری موجب طغیان توده هاست) 7- از موجودات غیر مادی سخن گفتن(روح پس از مرگ بدن باقی میماند) 8- لوازم ذاتی اشیاء و یا افکار را گفتن(انسان ذاتا حریص است) 9- قضایا را جزئی و مثبت بیان کردن(بعضی از رانندگان بد خوی اند، بعضی ها صدای خوبی دارند) برگفته از کتاب "علم چیست، فلسفه چیست؟" نوشته عبد الکریم سروش (12)در این باب پوپر در کتاب "فقر تاریخیگری" در صفحه 165 و 166 اعتراف میکند:"من حق دارم به این معتقد باشم که تفسیر من از روش ها تحت تاثیر هیچ آگاهی و معرفتی از روش های علوم اجتماعی پیدا نشده است، چه، در آن هنگام که نخستین بار آن را بیان کردم، تنها علوم طبیعی را در خاطر داشتم و تقریبا هیچ چیز از علوم اجتماعی نمیدانستم."