چکیده:
حزن از شروع پیدایش، همانند دیگر مباحث عرفانی، تحولاتی را پشت سر گذاشت. عامل اولیه شروع حزن و اندوه، آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از پیامبر (ص) است که مسلمانان را از عذاب آخرت بیم می دهد. با تاثر از این آیات و احادیث، عده ای غرق در ترس و خوف، با نگاهی به نقائص اعمال خود، در حزن و اندوه فرو رفتند. حزن در ابتدا، عکس العمل روحی و روانی این عده از اصحاب پیامبر (ص) بود که به بکائین مشهور شدند؛ ولی در طی قرن اول هجری، به سبب بحران های سیاسی و اجتماعی بیشتر مورد توجه قرار گرفت و به عنوان یک میراث معنوی، از زاهدان اولیه به عرفان و تصوف اسلامی رسید. بعد از این که حزن وارد حلقه های بحث صوفیان شد، مراتبی برای آن قائل شدند و علاوه بر خوف، از قبض و هیبت نیز به عنوان عوامل ایجاد آن نام برده شد و در برابر آن، بحث درباره رجا، بسط و انس هم رونق گرفت.
خلاصه ماشینی:
"نجم الدین کبری در این باره میگوید: «حزن یا اندوهناکی، سکوت محض است که موجب صیحه نمیشود و هرگاه هم صدایی از انسان محزون به گوش برسد، بیش از آه سردی که از دل اندوه رسیدهای به گوش برسد، چیز دیگری نبوده و هرگاه حزن، شدت و قوت پیدا کند، صدای محزون از حالت سردی قدم فراتر گذارده و به صورت ناله یا صدای تیری که از کمان خارج شود، به گوش میرسد و هرگاه که از ناله هم گذشت حزن به آخر رسیده و نشاط و فرح روی میآورد و پیداست که انسان محزون در چنین حالتی با صفت حزن، ارتباط و انسی ایجاد کرده و ناله و فریادی ندارد برای این که وجود حزن، به دنبال فوت محبوب و از دست دادن اوست و هرگاه نشاط و فرح به وی روی آورد، پیداست که دست به دامن محبوب شده و گمشدة خود را یافته است» (نجم الدین کبری، 1368: 219).
5- فواید حزن حزن در عرفان، معلول خوف و قبض و هیبت است و قشیری گفته که نشانه ظاهری آن بسیاری ناله است؛ اما گذشته از این، برای آن فوائدی نیز در نظر میگیرند که نشان میدهد در عین معلول بودن، عامل نیز هست؛ حسن بصری با وجود این که حزن را نعمتی الهی میشمارد، آن را عاملی برای تعمیق دین مؤمن میداند (ابینعیم،1967، ج2: 133) و معتقد است که تعمیق دین، باعث میشود که عمل صالح بیشتر انجام شود (همان)."