چکیده:
در رویکرد سیاستگذاریهای معطوف به ایجاد اشتغال از طریق تخصیص اعتبارات سرمایهگذاری، در نظر گرفتن عواملی که بر توان اشتغالزایی اعتبارات سرمایهگذاری مؤثرند، میتواند نقش بسیار مؤثری را در تقویت نتایج این سیاستها ایفاء کند. در این مقاله سعی میشود تا با در نظر گرفتن «بازدهی نسبت بهمقیاس» و «جانشینی عوامل تولید» بهعنوان دوعامل مؤثر بر توان اشتغال زایی مخارج سرمایهگذاری، ابتدا یک چارچوب تئوریک در این خصوص فراهم آید و سپس بهطور تجربی نقش بازدهی نسبت بهمقیاس و جانشینی عوامل تولید در تقویت پتانسیل اشتغالزایی مخارج سرمایهگذاری در زیر بخشهای صنعت، مورد بررسی و آزمون قرار گیرد. در این مطالعه، با فرض اینکه فزایندهتر بودن بازدهی نسبت بهمقیاس از یکسو و کمتر بودن کشش جانشینی نهادهها از سوی دیگر منجر به تقویت تاثیر مثبت سرمایهگذاری بر ایجاد اشتغال میشود، اقدام به اولویتبندی زیر بخشهای صنعت با توجه بهمقادیر بهدست آمده برای نرخ بازدهی نسبت بهمقیاس و کشش جانشینی نهادهها شده است. همچنین با استفاده از تخمین تابع تقاضای نیروی کار برای تمامی زیربخشها در دوره زمانی 82-1350، ضریب اثرگذاری سرمایهگذاری بر اشتغال بهطور مستقیم مورد محاسبه قرار گرفته است. نتایج نشان میدهند که زیر بخشهای صنایع نساجی، پوشاک و چرم (کد32) صنایع مواد غذایی، آشامیدنی و دخانیات (کد31)، صنایع ماشینآلات، تجهیزات، ابزار ومحصولات فلزی (کد38)، صنایع تولید فلزات اساسی(کد37)، صنایع کاغذ، مقوا، چاپ و صحافی (کد34)، صنایع چوبی و محصولات چوبی(کد33) و صنایع شیمیایی (کد35) و صنایع محصولات کانی غیرفلزی بهجز فرآورده های نفت و زغالسنگ (کد36)، که بهترتیب بالاترین اولویت را داشتهاند، به همان نسبت بیشترین تاثیر سرمایهگذاری بر اشتغال را در درون خود تجربه کردهاند.
In this paper using the "rate of return to scale" and "elasticity of factor substitution" as two determinants of the job creation power of investment، I have firstly tried to provide a theoretical framework to explain this issue. Then I have empirically investigated and tested the role of " rate of return to scale" and "elasticity of factor substitution" in enhancing the job creation power of investment in Iran manufacturing sub-sectors. In this study، it is assumed that if the rate of return to scale is increasing and the elasticity of factor substitution is low، the positive effect of investment on job creation will be high. Based on this assumption، all the manufacturing sub-sectors have been catagorized. The labor demand function is also estimated for all manufacturing sub-sectors during 1970-2004 to calculate the direct effect of investment on employment. The results reveal that the manufacturing of textile، wearing apparel and leather product(code 32)، manufacturing of food، beverage and tobacco products(code 31)، manufacturing of machinery، equipment، and metal instruments and products (code 38)، manufacturing of basic metals(code 37)، manufacturing of paper، publishing and printing (code 34)، manufacturing of wood and products of wood (code 33)، manufacturing of chemical products (code 35)، manufacturing of non- metallic mineral products (code 36) which have respectively the higher ranks have experienced the highest effect of investment on employment.
خلاصه ماشینی:
"همچنان که گفته شد در این حالت، تابع تولید ES به تابع تولید کاپ داگلاس تبدیل شده وتابع سود بهصورت زیر خواهد بود: (10) ازتابع سود نسبت به هر دو نهاده مشتق میگیریم، که در این صورت خواهیم داشت: (11) (12) حال معادلات فوق را برای مقادیر L وK حل میکنیم: (13) (14) ازآنجا که هدف ما بررسی ارتباط بین دو عامل نیروی کار و سرمایه و بهطور مشخص، تأثیر تغییرات عامل سرمایه بر عامل نیروی کار است؛ مقدار r را از معادلة (14) بهدست آورده و در رابطة (13) جایگزین میکنیم، که نتیجه بهصورت زیر حاصل میشود: (15) برای برآورد رابطة فوق، از طرفین لگاریتم گرفته و آن را به فرم خطی تبدیل زیر تبدیل میکنیم: (16) بهگونهای که: میتوان با تخمین رابطة (16)، مقدار ضریب عامل سرمایه را تعیین کرده و ار طریق آن در مورد میزان و چگونگی تأثیرگذاری تغییرات عامل سرمایه بر روی عامل نیروی کار بحث کرد.
حال با توجه به این رویه، در بخش بعد سعی میشود این امر مورد آزمون و بررسی قرار گیرد که مدل تئوریک معرفی شده تا چه اندازه با تجربة عملی زیر بخشهای صنعت طی دورة مورد مطالعه دربارة رفتار دو عامل کار و سرمایه سازگار است و آیا اساسا مولفههای نرخ بازدهی نسبت بهمقیاس و کشش جانشینی نهادهها، قادر بودهاند در عمل برتوان اشتغالزایی مخارج سرمایهگذاری (مبتنی بر انتظارات تئوریک) مؤثر واقع شوند."