خلاصه ماشینی:
"بنابراین کارش زیاد سخت نیست،یک متخصص روابط عمومی خیلی ساده میداند که چه باید بکند و چون تعداد مخالفان نیز مشخص است،آنچه موردنظر آنهاست،این است که چون اکثریت هستند قانون به آنها مشروعیت و اجازهء کار میدهد؛اما چون هر حکومتی میخواهد تعدا مخالفانش را کم کند،روی این مسئله بسیار کار میکنند که مثلا اگر خودشان 70 درصد هستند و مخالفان 30 درصد،سعی میکنند که این 30 درصد افزایش پیدا نکند و 70 درصد موافقان نیز کمتر نشوند و اگر بتوانند آنها را بیشتر کنند.
یعنی مغز اصلی که روابط عمومی باید داشته باشد،در این هشت سال از کار افتاد؛چون در زمان جنگ بخشی از کارها حتمی و مشخص بود که باید انجام میشد و غیراز (به تصویر صفحه مراجعه شود) آن هم نمیشد کاری کرد.
اگر مطبوعات را هم نگاه کنید،می بینید که در یک سال گذشته مطبوعات بسیار متنوع منتشر شدهاند،اگرچه به کیفیت فعلی آنها اعتقادی ندارم؛ولی مطبوعات از نظر کمی رشد داشته و تنوع بیشتری پیدا کرده است و برای رشد کیفی نیز زمان لازم است، چون نیاز به زیرساختهای موازی در عرصهء سیاست،اقتصاد و آموزش دارد.
شما اعتقاد دارید که این تغییرات اصلا نباید باعث ایجاد تغییر در روابط عمومیها بشود یا معتقدید که تغییرات در سطح خاصی باید باشد؟ -اگر نگاه کنیم به عناصر تشکیلدهندهء روابط عمومی و فرایندی که یک سیستم ارتباطی دارد،نقش پیامدهنده بسیار مهم است،بالاخص در حوزهء سیاسی.
در کوتاهمدت معمولا تبلیغات پیروز است،اما روابط عمومی یک کار بلندمدت است؛کاری است که در آن شما همیشه باید قبل از انجام هر حرکتی،به نتیجهء آن فکر کنید که اگر نتیجه منفی داشته باشد چطور عمل کنید؛تبلیغات پیام را میرساند و دو دیدگاه دارد."