چکیده:
نویسنده با رد انگارهای که آمریکا را جامعهای فاسد، غیر دینی و بیبند وبار معرفی میکند، به توصیف وضعیت دینی جامعه آمریکا به عنوان دینیترینجامعه غربی میپردازد و میان گرایشهای روزافزون دینی در آمریکا با مقولهسکولاریسم که در این کشور پذیرفته شده است، رابطهای معنادار میبیند.
خلاصه ماشینی:
پرسش دوم: چرا دین در آمریکا، به رغم علمگرایی و ترقی تکنولوژیکی روزافزون، همچنانیک رکن مهم زندگی اجتماعی است؟ زمانی که کشور آمریکا استقلال خود را کسب کرد و اتحادیهای از ایالتهای خودمختارتشکیل داد، سرزمینی متشکل از مهاجران بود؛ مهاجرانی که از یک سو، در آرزوی کسبفرصتهای معیشتی بهتر به این سرزمین آمده بودند و از سوی دیگر، به دلیل تضییقات دینی درسرزمینهای خود به قاره جدید رانده شده بودند.
بازار دینی در آمریکا، علاوه بر دامن زدن به رقابت مفید برای مؤمن کردن مردم و تبشیرآنان، این امکان را نیز فراهم کرده است که برای هر گروه، صنف و سلیقهای، مذهب مناسبوجود داشته باشد.
با در نظر گرفتن فجایع و فسادهای موجود در جامعهآمریکاست که میتوان داوری کرد که آیا واقعا جامعه آمریکا، جامعهای دینی به شمارمیرود یا جنبههای مذهبی آن بیشتر از آن رو به چشم میآید که در مقایسه با بعضی ازکشورهای غربی، دور از انتظار قبلی ماست؟ بنابراین حتی اگر بپذیریم که گرایشهایدینی و معنوی در مردم آمریکا مرهون حاکمیت سکولاریسم است، ارزیابی دستاوردهایسکولاریسم در این کشور، تنها در سایه شناخت درست همه ابعاد و زوایای فردی واجتماعی در آن جامعه امکانپذیر است؛ نه نگاه یکسویه به پارهای جهات مثبت و روشن.
به هر حال، اگر جدایی دین از سیاست در آمریکا با عوامل دیگر دستبه دست هم داده و نوعی دینداری و معنویتگرایی را به دنبال داشته است، شایسته نیستکه رابطه دین و حکومت را به طور کلی مورد تردید قرار داده و از پیوند میان دین و جامعهتصویری ناهنجار و واژگونه ارائه دهیم.