چکیده:
هر گونه تعامل فرهنگی مستلزم ارائهء تعریفی صریح،جامع و کامل از مقولهء فرهنگ است تعریف فرهنگ به عوان مفهومی عام کههمچون چتری بر کلیهء روابط انسانی سایه افکنده است،زمینهساز درک عمیق از فرهنگ و تحولات منتج از آن میگردد.پیرامون چیستی و مفهوم فرهنگ،تعاریف و برداشتهای گستردهای به عمل آمده است که در اغلب آنها فرهنگ در برگیرندهء مجموعه عناصری است که بیشتر در قالب حفظ وضع موجود و به تعبیر بهتر؛در راستای حفظ تعادل نظام عمل میکند.به نظر میرسد در این تعاریف دو موضوع مورد غفلت واقع شده است؛نخست:تمرکز بر رابطه و پیوند عناصر سازندهء فرهنگ و دوم:تمرکز بر هدف تعالیسازی جامعه به وسیلهء فرهنگ.بنابراین، رسالت امر ایجاب میکند مهندسی فرهنگی با در نظر گرفتن این الزامات و عدم چشمپوشی از این تغافلات،ضمن ارائهء تعریفی با صلابت و در عین حال منعطف،شفاف و سیال از مقدمه فرهنگ،تعالی دنیوی و اخروی جامعه را در برنامهریزیهای راهبردی فرهنگی مد نظر قرار دهد.
Any cultural interaction requires a clear, comprehensive and
complete definition of culture. Defining culture as a general
notion that covers all human relationships will provide the
grounds to profoundly understand culture and the ensuing
development. Many definitions and conceptions have been
provided on the meaning of culture. In most of these definitions
culture embraces a series of elements that act to maintain the
status quo or properly preserve the equilibrium of a system.
However, it seems that two issues have been neglected in these
definitions. First, concentration on the relationship and
cohesion of the elements that shape culture, and second,
concentration on the goal of directing the society towards
sublimity through culture. Thus, in view of these facts, it's a
mission that cultural engineering, with regard to these
requirements and by abstaining from negligence, gives a solid
and at the same time flexible, transparent and dynamic
definition to the issue of culture, by taking into consideration
both the worldly and religious sublimity of the society in the
strategic sphere of cultural programming.
خلاصه ماشینی:
دانشگاه اسلامی /73سال دوازدهم،شماره /1بهار 7831 Daneshgah-E-Eslami,2008(spring)37,Vol. 12,No. 1 مفهوم شناسی فرهنگ به مثابهء یک نظام پیوندی محمد رحیم عیوضی* چکیده هر گونه تعامل فرهنگی مستلزم ارائهء تعریفی صریح،جامع و کامل از مقولهء فرهنگ است تعریف فرهنگ به عوان مفهومی عام کههمچون چتری بر کلیهء روابط انسانی سایه افکنده است،زمینهساز درک عمیق از فرهنگ و تحولات منتج از آن میگردد.
سؤال اصلی مذکور عبارت است از اینکه کدام معنا از فرهنگ میتواند در مهندسی فرهنگی موضوعیت داشته و تسهیل کنندهء فرایند مهندسی آن باشد؟به عبارت دیگر؛با تأمل در تعاریف متنوع و متفاوتی که از«فرهنگ»صورت گرفته،چگونه میتوان در مهندسی فرهنگی به اجماعی مفهومی جهت هدایت نیروها و ارزیابی و سنجش تلاشها و برنامهها دست یافت؟ به نظر میرسد جهتگیری فرهنگ انقلاب اسلامی که مبتنی بر هستیشناسی و انسانشناسی خاصی که ملهم از دین مبین اسلام میباشد،از یک سو و ریشهداری فرهنگ دینی(اسلامی)در تار و پود رفتارهای فرهنگی ایرانیان از سوی دیگر،موجب میشود مهندسی فرهنگی در قلمرویی از معنای فرهنگ تصور و تحقق یابد که بتواند از یک طرف وجوه معنوی مورد تأکید در فرهنگ اسلامی را و از طرف دیگر عزت طلبی و آرمان گرایی پیدا و پنهان در اندیشه و رفتار ایرانیان را پوشش داده و متبلور سازد.
فرهنگ در آیینهء افکار طرح مفهومشناسی به مثابهء یک روش هدایت مباحث،ممکن است در ابتدای این مقاله امری اجباری و تکراری به نظر آید که در نهایت،چندان هم مفید نخواهد بود،اما این چنین نیست؛زیرا امروزه ادراکات نظری از فرهنگ،ادبیات انبوهی پدید آورده که مرور گزینشی و منتقدانهء آنها،ضمن جلوگیری از تکرار اشتباهات گذشته،دستاوردهای حاصل آمده را مورد توجه و استفاده قرار میدهد.