چکیده:
مسأله ابعاد و عمق تأثیرات تلویزیون بر جامعه، مدتهاست که در غرب در بین صاحبنظران مطرح است. برخی از صاحبنظران، نقش
تلویزیون را فراتر از یک رسانه صرف و واسطه انتقال پیام، میدانند و برای آن تأثیرات ساختاری، بنیانی و ماندگار در فرهنگ قائلاند. میشل
بیکس از جمله این متفکران است که ادله خود را در حد یک مقاله، در این باب ارائه داده است.
خلاصه ماشینی:
"در موارد بسیاری، تلویزیون منجر به از میان رفتن کیفیت زندگی خانوادگی، به حداقل رساندن ارزش آموزش برای کودکان و ترویج خشونت و سکس شده است که این موارد اخیر، خصوصیت ویژه برنامههای تلویزیونی مدرن است که میخواهند روابط افراد بالغ را به صورت دست نخورده و در نهایت آن به تصویر بکشند.
منتقدین تلویزیون ادعا میکنند که تماشای تلویزیون عملی انفعالی است که در آن، بیننده در طول تماشا کردن به صورت غیر هوشیار جذب تلویزیون، میشود و از این رو تلویزیون به عادتی برای بسیاری از آمریکاییها تبدیل شده است.
«ماندر» در این مورد میگوید: «همه رسانهها در پی این کار هستند که تبلیغات را هر چه بهتر در مغز افراد جای دهند، اما در این میان برخی بهتر از مابقی کار میکنند و تلویزیون با فاصله بسیار زیادی از بقیه درصدر قرار دارد.
همان گونه که «ماندر» میگوید: «ترسناکی تلویزیون از آن ______________________________ 1ـ جرج اورول در کتاب 1984 خود جامعهای را تصویر میکند که در آن «برادر بزرگتر» که عنوان رهبر حزب حاکم بر کشور است، با استفاده از تکنولوژی پیشرفته نه تنها رفتار و حرکات افراد را کنترل میکند، بلکه احساسات، تمنیات و تفکرات آنها را نیز تحت نظر گرفته و سرکوب میکند.
علاوه بر این، «دیدن صحنههای فراوان خشونت در تلویزیون ضرورتا منجر به رفتار خشونت آمیز از سوی کودک نمیشود، اما این عقیده را در وی به وجود میآورد که خشونت دارای جایگاهی عادی در زندگی روزمره است و علاوه بر آن، این ترس را در کودک ایجاد میکند که در خیابان مورد حمله قرار گیرد."