چکیده:
اساس و مبنای مسئولیت پذیری انسان عقل است. آدمی به لحاظ بهره مندی از عنصر عقل ، شایسته خطاب الهی و مستوجب پاداش و کیفراست. در تعلق احکام و واجبات شرعی و مسئولیتهای کیفری علاوه بر عقل، شرط بلوغ نیز لحاظ شده است. ادله بسیاری گواه این مطلب است؛ از جمله حدیث رفع قلم که به موجب آن کودکان در صورت ارتکاب هر جرمی مبرّا از مسئولیت جزایی هستند تا زمانی که به بلوغ برسند. بنا بر این شخصی که به حد بلوغ شرعی رسیده، واجد مسئولیت کیفری است
خلاصه ماشینی:
به عبارت دیگر، از نظر شرع و عرف زمان بلوغ برای کسی که قوای ادراکی وی روند طبیعی دارد و دچار اختلال و نارسایی نباشد ، کافی است؛ یعنی شخص در سن بلوغ از نیروی درک این امور برخوردار است و همین نیرو ملاک تکلیف اوست، حتی بنا بر تفسیر »عقل« به »ادراک و تمیز« نیز این نکته لحاظ شده است که مقصود از ادراک و تمیز امکان و قابلیت آن است، نه فعلیت آن: آنچه در مفهوم جزایی ادراک و تمیز گفته شده، مقصود نه ادراک بالفعل بلکه امکان و قدرت بر ادراک است؛ هر چند به مرحله فعلیت وتحقق نرسیده باشد.
عمده روایتی که مورد استناد قرار گرفته و دلالت دیگر روایات نیز به قرینه آن کامل دانسته شده، روایت حسن بن وشاء از عبدالله بن سنان از امام صادق )ع( است: إذا بلغ أشده ثلاث عشرة سنة و دخل فی الأربع عشرة وجب علیه ما وجب علی المحتلمین احتلم أو لم یحتلم کتبت علیه السیئات و کتبت له الحسنات و جاز له کل شیء إلا أن یکون ضعیفا أو سفیها؛(184) هرگاه به مرحله استواری و رشد در پایان سیزده سالگی برسد ، آنچه بر محتلم واجب است، بر او واجب میگردد، کارهای ناپسند و پسندیده او ثبت میشود و هرکاری که انجام دهد، نافذ است، مگر آنکه ضعیف یا سفیه باشد.
بازگشت استثنا به تمامی جملات بدین مفهوم است که رشد به معنای عدم سفاهت ، برای اجرای تمام احکام ذکر شده در حدیث از جمله واجبات و تکالیف شرعی ) وجب علیه ما وجب علی المحتلمین ( لازم باشد؛ در حالی که هیچ کس حتی صاحب این نظریه نیز قائل به آن نیست و تمامی ادله این احتمال را نفی میکند.