خلاصه ماشینی:
"در مقابل،گرچه تذکرة الاولیاء نیز بسان پروتستانیسم،میخواست تفکر مذهبی را که پیشتر در انحصار خواص بود تودهای کند،اما چون جوهر تصوف نخبهگرا و در ذم این جهان و مدح عالم ملکوت بود،لا جرم در جهت مخالف تجدد گام زد.
کتاب با ذکر امام جعفر صادق آغازد و به وصف احوال و اقوال حلاج میانجامد و در میان این دو شخصیت،که یکی تجسم شریعت مقبول و مألوف است و دیگری را گرتهای از حضرت مسیح دانستهاند،ذکر اولیاء هفتاد گانهای را میآورد که گهگاه دعاوی ای سخت غریب و اقوالی بالقوه نااسلامی دارند.
اما در صفحات تذکرة الاولیاء تصویر دیگری نیز از خدا هست که به گمانم تصویر غالب است و این خداییست سخت قهار و غیرتی که هیچ شک و شریکی را برنمیتابد.
وقتی بخاطر میآوریم که جریان تصوف،از لحاظ اجتماعی،یکی از مراکز تجمع نیروهای بالقوه مخالف«وضع موجود»بود و برخی از خلاقترین و تیزبینترین متفکران و اندیشمندان ایران(و اسلام)به این سلک راه یافتند،آنگاه نقش تصوف تذکرة الاولیاء در تضعیف تفکر سیاسی ایرانی بیشتر برای ما روشن خواهد شد.
وقتی بخاطر میآوریم که نه تنها اغلب اولیای تذکرة الاولیاء که بخش اعظم شعرا و فلاسفه و مورخان فرهنگ ما سنی مذهب بودند و این واقعیت را در کنار تصویر رایج و عامیانهای میگذاریم که اغلب شیعیان ایران دربارهء سنیان در قذهن دارند،به نوعی دوپارگی حیرتآور در هویت فرهنگی خود پیمیبریم.
(15)-آربری در مقدمهء خود بر ترجمهء انگلیسی گزیدهای از تذکرة الاولیاء به این نکته اشاره و نیز اضافه میکند که در آن زمان در بلخ دیر بودایی بزرگی بود و عقاید بودایی از همانجا به میان صوفیان رخنه کرد."