چکیده:
این مقال با رویکرد نظری و با جستوجوی در متون و گزارههای دینی، به طرح این بحث میپردازد که آیا گزارههای دینی دارای معنا هستند یا نه؟ در صورت معناداری، آیا معرفتبخش نیز هستند یا نه؟ هدف از این نوشتار این است که مسئله معناداری و معرفتبخشی در مورد گزارههای دینی و قرآنی را اثبات نماید؛ این مسئله منکران و طرفدارانی دارد. اثباتگرایان از جمله منکرانند که ملاک معناداری را معیار تجربهپذیری قلمداد میکنند. طبعآ بر این اساس، نباید گزارههای دینی معنادار و یا معرفتبخش باشند. به کارگیری روش کارکردگرایانه در زبان دین، نظریه نمادین و نظریه بازی زبانی ویتگنشتاین، نیز نافی معناداری و معرفتبخشی گزارههای دینیاند. از جمله نظریات موافقان معناداری و معرفتبخشی گزارههای دینی، نظریه تمثیلی آکوئیناس و نظریه سلبی افلاطون میباشد. به نظر میرسد نظریه مشترک معنوی ملاصدرا در این زمینه قابل پذیرش باشد.
خلاصه ماشینی:
"نظریههای معنا بحث «نظریههای معنا» یا «معیارهای معناداری» ـ چنانکه اشاره شد ـ بر بحث معرفتبخشی مقدم است و با اثبات معنادار بودن گزارههای دینی، نوبت به این میرسد که آیا گزارههای دینی واقعنما و معرفتبخش نیز هستند یا خیر؟ بنابراین، مسئله این است که «معنا» یعنی چه؟ در این زمینه، تعاریف متفاوتی ارائه شده است که در ذیل، به برخی از مهمترین آنها اشاره میشود : ـ ابوالفضل ساجدی، زبان دین و قرآن، ص 126.
از همه اینها که بگذریم، معارف دینی ـ به ویژه قرآنی که به زبان همگانفهم نازل شده است، بخصوص در قضایای اخباری ـ همانند قوانین ریاضی که این نظریهپرداز خود به معرفتبخش بودن آنها یقین دارد ـ قابل اثبات عقلانیاند؛ مثلا، جایی که قرآن درباره خداوند به عنوان وجودی که در او شکی نیست، سخن میراند 5 و یا از اختلافبردار نبودن معارف قرآن پرده برمیدارد 6 و یا جایی که تحدی و دعوت به همانند آوری قرآن میکند، همه اینها سخنانی قابل اثبات عینیاند و این همان واقعیت و محکی است که قضایای قرآنی و دینی از آن حاکیاند، و آیا این غیر از معرفتبخشی و واقعنمایی است؟ اگر چنین نیست، چگونه است که ملحدی پس از فکر و تأمل و تلاش در فهمیدن گزارههای دینی و استدلالات مؤمن، آنها را میپذیرد و ایمان میآورد، با اینکه نحوه حیات زبانش با نحوه حیات زبان مؤمن فرق داشته است؟ بنابراین، اگر روش تحقیق ویژه ـ امیرعباس علیزمانی، خدا، زبان و معنا، 1381، ص 220."