چکیده:
این مقاله به بررسی دو سبک شعر فارسی،خراسانی و عراقی،براساس"بازیهای زبانی"و چند گزاره بنیادی دیگر ویتگنشتاین میپردازد.ویتگنشتاین در واضح بودن گزارههای فلسفی و معرفتی اصرار میکند.شعر اساسا مورد انتقاد ویتگنشتاین نیست،اما وقتی که شعر میخواهد جهان و هستی را گزارش و تفسیر کند،زاویه دید ویتگنشتاین معیاری برای قضاوت خواهد بود.ویتگنشتاین از گزارههای انتزاعی،کلی،مبهم و استعاری انتقاد میکند.شعر عراقی از سبکهای دیگر شعر فارسی مبهمتر است.
خلاصه ماشینی:
"شبستری با سحر کلام خود میگوید: جهان را سر به سر آیینهای دان به هریک ذره در،صد مهر تابان اگر یک قطره را دل برشکافی برون آید از او صد بحر صافی به هر جزوی ز خاک اربنگری راست هزاران آدم اندر وی هویداست (لاهیجی،1371:100-101) بنابر فرضیات این گزاره جدا احساس بسیار ویژه و حس غریبی دارد که یکی بسیار،بسیار اندک،انسان عالم کبیر،عالم انسان صغیر باشد: جهان خلق و امر اینجا یکی شد قرائتی از شعر کهن فارسی براساس چند گزاره بنیادی ویتگنشتاین کی بسیار و بسیار اندکی شد (همان:16) گفتهاند که تعمیم آگاهی شخصی،همان ایجاد ایدئولوژی و آگاهی کذب است و با اندیشههای جدید در ستیز میشود،چرا که تجربه معنوی و احساس شخصی،قابل انتقال و تعمیمپذیر نیست، متکثر است:تجربه معنوی در اندیشههای هند و ایرانی،میترایی و مسیحوار است،اما همین تجربه در نزد یهودیان بازتاب معکوس دارد.
(جدول) باغ،بهار،نور،صبح،گل،چشم،شراب و امثال آن غالبا از نشانههای زیباییهای ظاهری در اشعار شاعران سبک خراسانی چون فرخی،منوچهری،عنصری و دیگران است،اما همین عناصر در شعر ناصر خسرو تا مولوی و بعد از او،بیشتر،دارای جنبههای استعاری، انتزاعی و معنوی میشوند:باغ جان،بهار دل،نور جان،صبح ازل،گل معنی،چشم دل،شراب عشق؛حافظ میگوید: مستی عشق نیست در سر تو رو که تو مست آب انگوری (حافظ،بیتا:256) مخاطب این شعر میتواند یک شاعر سبک خراسانی نیز باشد که نقد اینجایی را بجای نسیهء دور دست انتخاب میکند: گویند کسان بهشت با حور خوش است من میگویم که آب انگور خوش است این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار کآواز دهل شنیدن از دور خوش است (خیام،1381:41) خیام در این شعر احساس لذت خود را نسبت به آب انگور که ملموس است بیان میکند(آب انگور خوش است)و شراب دور دست را مهمل فرض میکند(آواز دهل..."