چکیده:
در این پژوهش رابطه از دست دادن عزیزان(مرگ عزیزان)در سنین کودکی و میزان ابتلاء به اختلال خودبیمارانگاری در بزرگسالی(03 سال به بعد)مورد بررسی و با افراد عادی مورد مقایسه قرار گرفت نمونه تحقیق شامل 001 نفر زن و مرد خودبیمارانگار و عادی بود که از طریق نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند ابزار پژوهش پرسشنامه خودبیمارانگاری بود.نتیجه به دست آمده نشان میدهد:
اختلال خودبیمارانگاری در افرادی که یکی از نزدیکان درجه یک از قبیل مادر،پدر،مادر بزرگ و پدربزرگ خود را در سنین کودکی از دست داده بودند بیشتر از افراد عادی مشاهده شد.نتایج پژوهش حاکی از وجود رابطه بین از دست دادن عزیزان در سنین کودکی و میزان ابتلاء به اختال خودبیمارانگاری در سنین بالاتر میباشد.
خلاصه ماشینی:
"در این پژوهش رابطه از دست دادن عزیزان(مرگ عزیزان)در سنین کودکی و میزان ابتلاء
بزرگ و پدربزرگ خود را در سنین کودکی از دست داده بودند بیشتر از افراد عادی مشاهده
نتایج پژوهش حاکی از وجود رابطه بین از دست دادن عزیزان در سنین کودکی و میزان
تفاوتهای قومی حاکی است که آموزشهای مذهبی نیز بر آگاهی کودکان از مرگ تاثیر دارد
منجر شود و احساس کینه و خشم نسبت به فرد محبوب از دست رفته-برای حفظ تمامیت
فروید معتقد بود که واپس رانی بعضی از تکانههای دوران کودکی امری همگانی است در
مانند چندین پژوهش نشان داده است که کوشش برای واپس رانی افکار،نسبت به رها کردن
به این ترتیب کسانی که عادت دارند افکار ناخواسته را از ذهن خود بیرون برانند بعدها گرفتار بازگشت نیرومندتر آنها و پریشانی
مادر نیست بلکه حالت خوشی و آرامشی است که در این روابط وجود داشته و اکنون نیست.
کودک از این شخص کامل یعنی مادر لذت میبرد،اطمینان و نیروی خود را برای درک روابط
است تصور میشود فشارهای روانی بهویژه مرگ یکی از نزدیکان فرد در بعضی موارد
به این نتیجه رسید که بین جو آشفته خانواده و بروز اختلال رابطه معنی داری وجود دارد.
نظر 001 است برای انتخاب افراد خودبیمارانگار پرسشنامه خودبیمارانگاری را به صورت
بیمارانگاری آنها بالای 04 بود به عنوان خودبیمارانگار انتخاب شدند افراد عادی(05 نفر)نیز از
کودکان که شاهد تمام مراحل مرگ عزیزان خود هستند داشته باشد.
بعدی رشد مشاهده هرگونه علائم جسمی مشابه با وضعیت فرد از دست رفته را مبنی بر وجود"