خلاصه ماشینی:
"حالا این سؤال پیش آمده که خانم زافاناسیان برای چه بعد از این مدت پا به زادگاهش گذاشته است؟ در جشن استقبالی که برای بانوی سالخورده ترتیب میدهند،او پیشنهاد میکند که حاضر است یک میلیارد به مردم شهر کمک کند به شرطی که عدالت برقرار شود؛یک میلیارد در قبال به دست آوردن عدالت!و عدالت این است که«گولن صاحب یک میلیارد میشود،به شرطی که یک نفر ایل را بکشد.
»* اما نکته حائز اهمیت در این نمایشنامه و بیشتر کارهای دورنمات این است که او برای انعکاس تفکر بدبینانه خود نسبت به اصلاح وضع بشر علاوه بر آنکه به آنها جنبه تمسخرآمیز میدهد،از متظاهرانه بودن اثر خود نیز ابایی ندارد.
چیدن این عناصر داستانی در کنار هم،نمایشنامهنویش را موفق میکند که به آنچه هدفش از برخورد با فطرت بشری است دست یابد؛کاری که در دیگر نمایشنامههای دورنمات نیز به وضوح قابل مشاهده است،استفاده از یک شهر متروک،که عمدتا دچار مشکل بغرنجی است،چه در آثار فردگرایانه او همچون«بازی استریندبرگ»،چه در آثار جمعگرایانه او همچون«ملاقات بانوی سالخورده»قابل ردیابی است.
صحنه به گونهای است که همه اهالی شهر دور هم جمع شدهاند تا به آلفردایل به خاطر فداکاریاش برای پذیرش مرگ تبریک بگویند؛هرچند که این ظاهر قضیه است و آنها در ازای دریافت یک میلیارد حاضر بخ کشتن ایل شدهاند.
» این کلام نیز از هر جهت برای این اجرا صادق است؛هم بر آنچه در طول نمایش از اهالی شهر کوچک گولن میبینم صحه میگذارد،هم بر اجرای آقای سمندریان."