چکیده:
شیخ اشراق به مکتب منطقنگاری دوبخشی متعلق است. وی در تلویحات و لمحات تا حدودی پیرو مشاء است اما در حکمة الاشراق و
مشارع روی آورد انتقادی به منطق ارسطویی دارد. سهروردی در منطق نوآوریهای فراوان دارد که برخی از آنها بسیار معروفاند و مورد
گزارش، نقد و تحلیل قرار گرفتهاند و برخی دیگر مورد توجه نیستند. تمثیل نمونهای از قسم دوم از نوآوریهای شیخ اشراق است. وی در
تعریف تمثیل با اخذ مفهوم «امر معقول» به جای «جزئی» راه جدیدی باز میکند. اهمیت این تغییر در عبارت را بر اساس تصادم تعریف
جمهور یا قاعده الجزئی لیس بکاسب و لامکتسب و چالش ابن تیمیه با نظریه عدم اعتبار منطقی تمثیل میتوان تحلیل کرد.
خلاصه ماشینی:
"اهمیت این تغییر در عبارت را بر اساس تصادم تعریف جمهور یا قاعده الجزئی لیس بکاسب و لامکتسب و چالش ابن تیمیه با نظریه عدم اعتبار منطقی تمثیل میتوان تحلیل کرد.
اگرچه تصحیح این اثر جای نقد و بررسی دارد اما نقد آن و بیان مواضع قوت و دقت و موارد رخنه و خلل مسئله نوشتار حاضر نیست بلکه انتشار آن را بهانهای میکنم تا نمونهای از نوآوری شیخ اشراق (549ـ587) را در دانش منطق مورد بحث قرار داده و مبانی معرفتی و ریشههای تاریخی آن را تحلیل کنم.
ص 108، بهمنیار، التحصیل، ص 189، غزالی، معیار العلم، ص 119، بغدادی، المعتبر، ص 201، ابن سهلان ساوی، ص 134، طوسی، اساس الاقتباس، 320، ابهری، کشف الحقائق، ص 33، کاتبی، جامع الدقائق، 681 ـ 682، شمسیه، 166، منطق العین، 217، حلی، الاسرار الخفیه، ص 196) شیخ اشراق در هیچ یک از آثارش، مفهوم جزئی را در تعریف تمثیل اخذ نمیکند.
مواجهه با چنین تعبیری مسائل مختلفی را به میان میآورد: سر تغییر در تعبیر چیست؟ وی در این تغییر از چه کسانی و چه زمینههایی متأثر است؟ تأثیر چنین تعبیری در اعتبار منطقی تمثیل چیست؟ اولین نکته در فهم زمینههای سخن سهروردی، این است که همدرس وی، فخر رازی نیز در آثار خود، در تعریف تمثیل از تعبیر جزئی استفاده نمیکند بلکه تعبیر مبهم و کلی «محل وفاق و محل خلاف» را ترجیح میدهد (الملخص، ص 338).
نتیجه شیخ اشراق در تحلیل تمثیل، برخلاف جمهور منطقدانان، آن را انتقال حکم از جزئی به جزئی دیگر مشابه با آن نمیداند بلکه در تعریف تمثیل قید امر معقول را اخذ میکند."