خلاصه ماشینی:
"زیرا آنچه این جوان 20 ساله تجربه کرده است،یاد و خاطره ایست؛خاطره نه به معنای بازگشت دوباره آنچه بوده است،بلکه بدین معنا که آنچه روی داده است درحالیکه باز میگردد جایگاه خود را نشان دهد و در این صورت است که خاطره میشود و ازاینرو از نظر هانتکه، خاطره گذشتهاش جاندار نیست،بلکه کاربر بر روی اثر است و این اثر وجودش را مدیون فردی است که آن را تجربه کرده است و میتواند در داستان یعنی کسب زندگی عظیمتر یا در یک ابداع و نوآوری تجلی یابد.
وزش باد در دامنهء کوههای آهکی حسی قویتر در شناخت اشیاء به او اعطاء میکند و ارزشی نوین در مقام اشیای بیمصرف مییابد او به دنبال آغاز جدیدی برای انسانهایی است که از جنگ میان سالم بدر بردهاند.
فیلیپ نسبت به تکرار را میان اشیاء و مناظر طبیعی برقرار میکند:فرو رفتگی یک کاسه با دره کوههای آهکی،کلماتی را که برادرش با علامت مشخص کرده است با خطوط به جا مانده از رد پای دامها که صورتی هرمی را برمیسازند.
نیروی شفابخش در واقع از روایت تغذیه میکند آنهم به واسطهء لنگر انداختن در ادبیات کلاسیکی که بازآفرینی شده است و این آخرین و و الاترین مقصود هانتکه از کوشش هنری و برنامهء اساطیری خاص اوست.
هانتکه میکوشد اسطورهء روایت را خلق کند که در نهایت خود این اسطوره،روایت میشود.
اسطورهشناسی نوین هانتکه این است که روایت،روایت را تعریف کند و در اینجاست که ایدهء ثابت او به عنوان روایت که نیرویی شفا بخش است،رخ مینماید و به این دلیل است که تمام قهرمانان آثار هانتکه درپی روایت شدهاند."