چکیده:
عارفان،شاعران و نویسندگان فارسی هرکدام به نوعی و بنا به طرز فکر و سلیقهء خویش از سفر سخن گفتهاند و همگی آن را برای تهذیب نفس و عبرتآموزی و تکامل فرد لازم دانستهاند.سیرو سلوک عرفانی نیز در واقع سفری معنوی است که در آن سالک از خود به جانب حق گام برمیدارد و منازل و مقاماتی را طی میکند تا به پیشگاه حقیقت نایل گردد. نگارنده در این مقاله ابتدا معنی لغوی و اصطلاحی سفر و وجه تسمیهء آن را توضیح داده و سپس به ذکر انواع سفر،فواید و آداب آن با استناد به کتابهای عرفانی پرداخته و در پایان سیر و سلوک عرفانی درا مورد بحث و بررسی قرار داده است.
خلاصه ماشینی:
"شبستری در جواب سؤال: که باشم من مرا از من خبر کن چه معنی دارد اندر خود سفر کن71 به همین سیر باطنی و به فبارت خودش«سفر اندر خود»اشاره دارد و میگوید:من تو همان تعین وجودی توست و انسانها همگی عارض ذات حق هستند: حقیقت کز تعین شد معین تو او را در عبارت گفتهای من من و تو عارض ذات وجودیم مشبکهای مشکات وجودیم71 و به دنبال آن میگوید که بدین منظور باید از«هویت»که یک خط و همی بیش نیست درگذریم و از کون و مکان بالاتر رویم و جهان و مافیها را ترک گوییم و در خود نهان شویم،تا به وحدت برسیم و به«الله»ملحق شویم: یکی ره برتر از کون و مکان شو جهان بگذار و خود در خود نهان شو ز خط و همییهای هویت دو چشمی میشود در وقت رؤیت نماند در میانه رهرو و راه چوهای هو شود محلق به الله81 به عقیدهء او انسان باید از جزوی به کلی برود و پس از آنکه جزوی را به کلی بازگردانید از کلی به سوی جزوی باز آید و ببیند که چگونه کلی در جزوی نمایان شده است: تفکر رفتن از باطل سوی حق به جزو اندر بدیدن کل مطلق91 و نیز: ز جزوی سوی کلی یک سفر کرد وز آنجا باز در عالم نظر کرد02 وی راه سالک را دو گام بیشتر نمیداند: دو خطوه بیش نبود راه سالک اگرچه دارد آن چندین مهالک یکی از هاء هویت درگذشتن دوم صحرای هستی در نوشتن12 که ظاهرا اشاره دارد به سخن منصور حلاج که گفت:«خطوتان و قد وصلت»22 فواید سفر همانطوری که گذشت،بزرگان و نویسندگان و شعرا هرکدام به نوعی و بنا به طرز فکر و سلیقهء خویش از سفر سخن گفتهاند و فواید آن را برشمردهاند و همگی آنرا برای تهذیب نفس و عبرتآموزی و تکامل فرد لازم دانستهاند."