چکیده:
اعتقاد اکثر محققان تصوف و تاریخ تصوف بر آن است که عرفا در حالات مخصوص خود جهان را به گونهای دریافت میکنند که ورای تقریر است لذا در افشای آن اسرار گویی مهر بر دهانشان میافتد و زبان در کام میمانند و روی در پرده سکوت میپوشند. ولی از جهتی ذوق و درک مسائل ماورائی با ذوق و استعداد شاعرانه مرتبط است و اساسا وقتی کسی از لحاظ تزکیه به مراتبی میرسد خود بخود آن طبع شاعرانه و ذوق هنری او فعال میشود.این سخنآموزی و هنر انگیزی واردات عرفانی،چه در اقوال صوفیان و چه در بین محققان اگرچه در برابر نظریه نخست مورد بیمهری واقع شده است اما اشاره بدان بیسابقه نیست. این نازکبینی و ظرافتهای خاص و بیان سوزناک و جان شکاف در اقاویل عرفا به وضع این نظریه انجامیده است که معرفت ارباب طریقت که از مشرب ذوق سرچشمه میگیرد،البته با شعر و شاعری که از همین لطیفه نهانی برمیخیزد،مناسبت تمام دارد.
خلاصه ماشینی:
"لذا برخلاف آنچه برخی محققان مانند سعید نفیسی میپندارند،5بیان شاعرانه در نزد متصوفه تنها مربوط به اقتضای مصلحت نیست بلکه در تمدن اسلامی اصولا عرفان دیوار به دیوار هنر است و تمامی هنرهای اسلامی ریشه در عرفان دارد و از بدنه عرفانی آن جدا نیست لذا اهل هنر همان اولیاء الله هستند آنجا که حافظ میگوید: گر در سرت هوای وصال است حافظا باید که خاک درگه اهل هنر شوی دیوان حافظ،ص 763 *** قلندران حقیقت به نیمجو نخرند قبای اطلس آنکس که از هنر عاری است دیوان حافظ،ص 821 *** عاشق و رید و نظرم بازم میگویم فاش تا بدانی که به چندین هنر آراستهام دیوان حافظ،ص 062 *** سنایی غزنوی نیز در باب پنجم کتاب خود حدیقه الحقیقه هنگامی از فضیلت علم سخن به میان میآورد دانش حاصل از مکاشفات و مشاهدات عرفانی را بر علوم و سعی و ظاهری ترجیح مینهد و میگوید علم خوانی انگشتی اهل هنر جهل از این علم توجیهی بهتر حدیه سنایی،ص 713 علاوه بر این در زبان عارفان و هنرمندان تعابیر مشترکی مانند شهود (intuition) ، ذوق (Iasre) ،زیبایی (Beauty) و..."