چکیده:
هنر آیینی-نمایش شبیهخوانی با در خدمت گرفتن مجموعهای از تکنیکها و قراردادها،سعی در جذب و تأثیرگذاری بر شرکتکنندگان خود را دارد.منهای نقش باورهای پیشینی در شکلگیری یک مجلس شبیهخوانی،قراردادهای سهگانه«شنیداری»،«دیداری»و«زمانی- مکانی»؛شبیهخوانی را به یک هنر قراردادی تبدیل میکند.در بین مجموعه قراردادهای شبیهخوانی یکی از اجراییترین و کارکردیترین آنها،قراردادهای«زمانی-مکانی»است.در این الگوی قراردادی اجراکنندگان شبیهخوانی به وسیله سادهترین تکنیکها موفق به انجام سریع تغییرات زمانی،مکانی و قابل باور جلوه دادن آنها برای شرکتکنندگان مجالس شبیهخوانی میشوند.جایگاه زمان و مکان در شبیهخوانی چیست؟فرآیند پیدایش قراردادهای زمانی-مکانی چگونه بوده است،ابزار به انجام رساندن این قراردادها کدام است؟این مقاله با گردآوری اطلاعات موجود در منابع مختلف ضمن پاسخ به سؤالات فوق، سعی در کالبدشکافی فنی قراردادهای زمانی-مکانی در شبیهخوانی را داشته و تلاش دارد تا این بخش از قراردادهای شبیهخوانی را به عنوان الگویی قابل بهرهگیری در تئاتر معاصر معرفی کند.
خلاصه ماشینی:
"عناصر زمان و مکان به این دلیل که تمام رویدادها و آدمهای یک نمایش را در خود جای میدهند به عنوان دو عنصر اساسی تئاتر،در شبیهخوانی از کارکرد ویژهای برخوردار هستند.
شبیهخوانان تمام تلاش خود را به کار میگرفتهاند تا ابزار و عناصری شبیه واقعیت را وارد نمایش کنند و این مهم تا آنجا پیش میرود که امکان واقع نمایی دیگر وجود ندارد.
اما در این جا ذکر یک نکته لازم است و آن اینکه حتی زمانی که ابزار در نقش واقعی خود وارد سکو میشدند به هیچ عنوان امکان و کارکرد واقعگرایی ندارد؛مثلا اگر در صحنهای پارچه آبی را به دست حضرت عباس میدهند، این امکان وجود دارد که شبیهگردان پارچ آب بلور خانه خود را برای مجلس آورده باشد.
«فراموش نکنیم آنروز که لباسهای تعزیه کاملا جدید و پر زرق و برق و و از نظر تاریخی رایج گردد،روزی که خدای نخواسته،از اسباب خیالی استفاده شود؛روزی که هنرمندانی رئالیست(واقعگرا)زیر لوای تعزیه و نمایش طبیعی،جای اداها و حرکات«مصنوعی»حالیه را بگیرد؛روزی که نمایش تعزیه از سکوهای«تکیه»از میادین ساده و عریان روستاها،از معابر شهرهای کوچک دور شود و به صورت صحنههای تماشاخانهای تئاتر مدرن که در آن پردهای مخملی آویخته میشود که هنگام شروع اجرا با همراهی موسیقی عجیب و غریب و مرموز نمایشی باز شود،درآید،آن روز رئالیستی شدن تعزیه همان و مرگ آن نیز همان»8.
برای شفافتر شدن بحث اشاراتی داریم«به گوشه شست بستن دیو»که بهرام بیضایی برای آن دستور صحنه نوشته است:در پی چند نمونه از دستور صحنههایی که بیضایی نوشته و به یقین بسیار نزدیک به عملی است که شبیهخوانان در برگزاری مجلس انجام میدهند میآید: «درحالیکه ماجرای اصلی(مثل گفتوگوی صحابه با پیغمبر)در اطراف یا روی سکو میگذرد،دسته دیگری که موضوع روی آنها نیست(در اینجا مثلا دیو)بیکار میماند."