چکیده:
توماس آکوینی،فیلسوف و متکلم مسیحی،به عنوان یکی از تأثیرگذارترین متفکران در حوزهی زیباشناسی قرون وسطی مطرح است.وی در پرتو الهیات مسیحی و ما بعد الطبیعه به بحث دربارهی هنر و زیبایی پرداخته و مفاهیم سنتی در زیباشناسی قرون وسطی را احیا کرده است.اگرچه زیباشناسی و هنر مورد توجه وی نبوده،اشاارت مختصر او نسبت به زیبایی و هنر نقشی اساسی در فهم مفاهیم زیباییشناسی قرون وسطی داشته است.
متن پیش رو،برگرفته از جلد دوم کتاب تاریخ زیباییشناسی(قرون وسطی)،تألیف تاتارکویچ- فیلسوف و مورخ زیباییشناسی و هنر-است که به بررسی و تفصیل زیباییشناسی توماس پرداخته است. مهمترین مباحثی که در اینجا مورد بحث قرار گرفته،تعریف جامع توماس از زیبایی،به نقش مدرک زیبایی و عنصر عقلانی در تجربهی زیباییشناختی،تمایز مفهومی خیر و زیبا،لذت زیباییشناختی و زیستشناختی، ارتباط مفهومی میان زیبایی و کمال،و در نهایت تمایز هنر و علم تأکید کرده است.«تناسب یا هماهنگی»، «وضوح»و«تمامیت یا کمال»از دیگر مفاهیم عمده در برشمردن عناصر زیبایی در زیباییشناسی توماس آکوینی است.در آخر،نظریهی هنر به طور عام،و مفاهیمی چون«صورت»،«نظم»و«ترکیب»در نسبت با هنر از دیدگاه وی شرح داده است.
اساسا متن حاکی از این است که اگرچه نمیتوان توماس آکوینی را مبدع نظریات زیباییشناختی قرون وسطی دانست،پختهترین تعابیر زیباییشناسی را میتوان در نظریات وی جست.زیباییشناسی توماس با شیوهی مدرسی جمع و مقایسه،مفاهیم سنتی در این حوزه را تدام بخشیده و مفهومی تجربی و ملهم از ارسطو را جایگزین مفهوم مثالی زیبایی کرده است.
خلاصه ماشینی:
"مهمترین مباحثی که در اینجا مورد بحث قرار گرفته،تعریف جامع توماس از زیبایی،به نقش مدرک زیبایی و عنصر عقلانی در تجربهی زیباییشناختی،تمایز مفهومی خیر و زیبا،لذت زیباییشناختی و زیستشناختی، ارتباط مفهومی میان زیبایی و کمال،و در نهایت تمایز هنر و علم تأکید کرده است.
سهم توماس قدیس در زیباییشناسی قرون وسطی این است که مفهوم تجربی و ملهم از ارسطو را جایگزین مفهوم مثالی زیبایی میکند که از ناحیهی افلاطون و اخلاف او به کار میرفت.
ممکن است تصور کنیم تعریف توماس از زیبایی موجب نسبی یا اضافی شدن آن میشود،بیآنکه این مفهوم را تابع مدرک زیبایی کند،زیرا اگرچه هیچ زیبایی بدون مدرکی که در او ایجاد لذت کند نمیتواند وجود داشته باشد،زیبایی بدون شیئی که موجب پدید آمدن لذت شود نیز ناممکن است.
در بحث پیشین پرسش اساسی این بود که ما چگونه زیبایی را ادراک میکنیم؟و در بحث اخیر این پرسش مطرح میشود که کدامیک از خصوصیات و صفات عینی زیبایی موجب لذت ما میشود؟ معمولا توماس قدیس دو چیز را مد نظر قرار میدهد:تناسب و وضوح.
اما اگر تلقی اخیر از تناسب به همان گستردگی باشد که نزد توماس قدیس ملاحظه میشود،به نظر میرسد پیش از این در این مفهوم موجود بوده است.
پیش از او بوناونتورا بر جز عقلانی در ادراک حسی تأکید کرده بود،هیو اهل سنت ویکتور33پیش از آن،از زیبایی به عنوان سومین غایت فعل انسانی در کنار لذت و سودمندی نام برده بود،او همچنین این نظر را مطرح ساخته بود که هرنوع از هنر میتواند مولد چیزهای زیبا باشد."