خلاصه ماشینی:
"در نتیجه سؤال قابل توجه عبارت است از اینکه آیا ترکیب کشت را با توجه به شاخص نیازهای منطقهای و طراحی صنایع تبدیلی و شبکه تأسیسات نگهداری میتوان اصلاح کرد؟و به تبع آن سطح تقاضای محصولات کشاورزی را به گروه شاخصهای تعیینکننده مزین نسبی افزود و آن را در برنامهریزی الگوی ترکیب و انتخاب نوع کشت منطقهای مورد محاسبه قرار داد؟ بدیهی است که هدف خودبسندگی کامل منطقهای محصولات کشاورزی مد نظر نیست، چراکه در این صورت عوامل انگیزشی تولیدکننده و روشهای انتخاب منتهی به مزیت نسبی، آسیبپذیر خواهد شد.
بلکه منظور اصلاح الگوی ترکیب کشت با توجه به نیازهای منطقه در قالب الگوی اقتصاد مواد غذایی و اصلاح الگوی تغذیه به نحوی است که به موازات تکامل توسعه ساختاری،با توجه به کاستیهای تکنولوژی نظام توزیع دامنه حرکت محصولات و فاصله مکانی و زمانی آن از تولید تا مصرف کوتاه گردیده و ضایعات و هزینهها به حداقل کاهش یابند.
انواع الگوهای منطقهای به منظور نشان دادن انواع الگوها،6 تصویر بعنوان علامت قسمتهای مختلف اقتصاد مواد غذایی بشرح ذیل«شکل 1»تعیین میگردند:1 الف-قسمتهای قبل از بخش کشاورزی(دایره) ب-سطح زیر کشت محصولات کشاورزی(چهارگوش) ج-تولیدات حیوانی(مستطیل-افقی) د-قسمتهای بعد از بخش کشاورزی(مستطیل-عمودی) هـ-توزیع(سه گوش) و-خانوار(مصرفکننده)(خطوط نردبانی) (به تصویر صفحه مراجعه شود) به دلیل آنکه عوامل تعیینکننده تولیدات حیوانی و تولیدات گیاهی متفاوتند.
نظر به اینکه اجزاء تشکیلدهنده اقتصاد مواد غذایی در انتخاب و استقرار فضایی ناوابسته بوده و از قابلیت تحرک برخوردار است،بنابراین با توجه به برنامه ترکیب تولید،امکانات سازاواری تکنولوژی در مناطق و نیز دستور عمل تنظیم مکانیست بازار شکلهای متفاوت ولی منطبق با شرایط موجود در اقتصاد روستایی را میتوان طراحی کرد و بدست جامعه روستایی از مسیر شرکتهای تعاونی روستایی به مرحله اجرا گذاشت."