چکیده:
در بررسیهایی که برای تعیین مقدار بهینه نهادهها انجام شد،به طور کلی میتوان به دو گروه از مطالعات اشاره کرد.گروه نخست در برگیرنده مطالعاتی است که سعی در انتقال کاربرد نهادهها به ناحیه دوم تولید داشته که در آنها تنها پیدا کردن مقدار بهینه فیزیکی و نه اقتصادی، مورد نظر بوده است.به بیانی دیگر،در اینجا گذشته از دستیافتن یا دست نیافتن به هدفهایی چون حداکثر سود یا حداقل هزینه،ناحیه دوم انتخاب شده است.گروه دوم مطالعاتی است که به بررسی بهینه بودن یا نبودن مصرف نهادهها از نظر اقتصادی پرداخته است،ولی تعیین مقدار بهینه را بویژه به صورت منطقهای و در شرایط اقلیمی متفاوت مورد نظر قرار نداده است.اگرچه در این گروه از مطالعات به بعد اقتصادی مسئله تعیین مقدار بهینه نهادهها توجه شده،ولی تجزیه و تحلیلها بیشتر بر محور پاسخگویی پرسش بهینه بودن یا نبودن اقتصادی متمرکز شده و در تحلیل نهایی مقداری از مصرف نهادهها که شناسانگر سطح بهینه باشد،به دست نیامده است. از ویژگیهای بررسی حاضر این است که،به طور مشخص به تعیین مقدار بهینه اقتصادی استفاده از نهادهها پرداخته است و در نهایت جدولی را به تفکیک استانی ارائه داده که میتواند رهنمودهایی را برای گرفتن تصمیمات سیاستی در اختیار برنامهریزان و مسئولان کشاورزی در سطح خرد و کلان قرار دهد.و چه تمایز مطالعه حاضر از مطالعات دیگر در این است که هیچیک از روشهای براورد تابع سود یا هزینه همزمان با توابع تقاضای نهادهها به کار نرفته است.اگرچه روشهای پیشگفته دارای ویژگیهای مطلوباند،ولی در مطالعه حاضر که برای به دست آوردن نتایج بهتر و همگونتر کردن مشاهدات تحت بررسی،دادههای مقطعی در سطح بهرهبرداریها به کار رفته است،کاربرد ندارد،زیرا با استفاده از دادههای مقطعی در سطح بهرهبرداریهای استانهای مختلف،چه از بعد نظری و چه از بعد تجربی نمیتوان انتظار تغییر چشمگیری را در قیمت نهادهها، یعنی متغیرهای مستقل معادلات رگرسیون داشت.در نتیجه،در صورت ثابت بودن قیمت نهادهها ضرایب معادلات تقاضای نهادهها و سود(یا هزینه)،براورد شدنی نیستند،و در شرایط نوسان کم قیمتها(که به طور معمول باید از عواملی چون هزینه حملونقل و غیره برگرفته باشد،نه تغییر زمان)براوردها کارا یا دقیق نخواهند بود.ارزان و غیر واقعی بودن قیمت نهادهها،به طور معمول باعث استفاده غیر بهینه از آنها به وسیله بهرهبرداران یا کشاورزان میشود.در مطالعات پراکندهای که از دیدگاه اقتصادی در مورد نهادههای کشاورزی در کشور صورت گرفته است،شواهدی وجود دارد که نشاندهنده مصرف برخی از نهادهها در ناحیه سوم تولید است.بدینمعنی که گاهی این نهادهها بیش از حد بهینه به کار میروند،به گونهای که حالت تولید نهایی منفی نیز رخ میدهد.
خلاصه ماشینی:
"این نکته گفتنی است که،برای به دست آوردن سطح زیرکشت بهینه میباید الگوی بهینه کشت بر مبنای مدل برنامهریزی خطی طراحی شود و این کار مستلزم تعیین مقادیر بهینه نهادهها،و به پیرو آن،مقدار تولید بهینه برای تمامی محصولاتی است که هربهرهبردار در استان یا ناحیه مربوط تولید میکند تا با استفاده از آنها تابع هدف که در واقع تابع سود است تشکیل شده و از حل مسئله مقدار بهینه سطح زیرکشت برای تمامی محصولات به دست آید.
متوسط مقادیر تولید و سود براوردی بر اساس مقدار نهادههای استفاده شده و مقادیر تولید و سود بهینه در واحد سطح،در مورد گندم دیم در استانهای کشور (به تصویر صفحه مراجعه شود) ادامه جدول شماره 2 (به تصویر صفحه مراجعه شود) نتیجهگیری همان گونه که پیش از این اشاره شد،بر پایه برخی از مطالعاتی که تاکنون در مورد گندم انجام گرفته،مشخص شده است که مصرف برخی از نهادهها در ناحیه سوم تولید است،بدینمعنی که در تولید گندم گاهی برخی از نهادهها به وسیله بهرهبرداران بیش از حد بهینه مورد استفاده قرار میگیرد.
همچنین با توجه به متفاوت بودن مقدار بهینه اقتصادی نهادهها در استانها و مناطق مختلف کشور،که خود برگرفته از عواملی مانند رطوبت،دما،میزان بارندگی،میزان حاصلخیزی زمین و دیگر موارد است،توصیه میشود وزارت کشاورزی نسبت به توزیع نهادههای مربوط به تولید گندم،بویژه کودشیمیایی و بذرهای اصلاح شده با توجه به شرایط پیشگفته و با استفاده از روشهای علمی و اقتصادی گوناگون نسبت به وضع کنونی،تجدید نظر کند.
(1992),"Input use efficiency in Indian Agriculture:measurment analysis of total factor productivity growth in wheat"Indian J."