چکیده:
استقراء عبارت از جستجو در میان جزئیات برای دستیابی به یک حکم کلی است. آیا از روش استقراء می توان به کشف احکام پرداخت؟استقراء کلام فقها خود دارای اثراتی است که اجماع این اثر را ندارد به عنوان مثال فقیه باملاحظه تعداد زیادی از احکام مربوط به عذر چنین می یابد دراحکامی که شخص مکلف در آن معذور بوده و عذر او پذیرفته شده است دارای منشاءجهل می باشد و لذا به این نکته دست می یابد که جهل صفت مشترک بین تمام موارد عذر است. میرزای قمی از استقراء به عنوان یکی از ضرورت های تتبع نام می برد و احتمال اشتباه و خلط احکام را برای یک فقیه؛ استقراء نکردن و تمام وسع خود را به کار نبردن می داند اگر استقرایی که در فقه می خواهد برای کشف احکام مورد استفاده قرار بگیرد از نوع استقراء ظنی باشد به کارگیری آن در فقه جایز نیست.
Searching details to attain a general precept is called induction. Can we discover precepts through induction? It has more important effects than consensus، for example، jurists can discover some precepts after analyzing the excuse. They also relates the origins of it to the ignorance.
Mirzaye Ghomi knows induction as a necessity. He indicates if a jurist doesn’t induce، he may make a mistake.
At last، the author mentions we shouldn’t use suspicion induction in the jurisprudence to discover precepts.
خلاصه ماشینی:
"4- ضرورت استقراء از دیدگاه اصولیین آنچه که درعلم اصول به عنوان روشهای کشف احکام شریعت مورد توجه قرار میگیرد موارد مشخصی است اما سؤالی که مطرح میگردد این است که جایگاه استقراء در منظر اصول دین به چه طریقهای است؟ میرزای قمی از استقراء به عنوان یکی از ضرورت های تتبع نام میبرد و احتمال اشتباه و خلط احکام را برای یک فقیه؛ استقراء نکردن و تمام وسع خود را به کار نبردن میداند ایشان در این خصوص عنوان میکند: برای اینکه یک فقیه هرگونه احتمال اشتباه را از میان ببرد و میان احکام شریعت خلطی ایجاد نکند باید با تمام وسع خویش به جستجوی احکام پرداخته و استقرای تام را در این زمینه اعمال کند.
محقق نراقی بار دیگر نیز برای کشف حکم شرعی خویش از روش استقراء بهره جسته است ایشان در این خصوص عنوان میند اگر ما به استقراء و تتبعی در نصوص در خصوص شکار بپردازیم می یابیم که حلیت صید حیواناتی که قابلیت شکار دارند به صید نمودن و شکار آنها وابسته است و حرمت این حیوانات نیز به موت آنان در صورت عدم صید وابستگی دارد به این ترتیب که اگر شخصی قدرت بر دستیابی به یک حیوان داشته باشد و از دست یابی به آن و صید و شکار آن خودداری کند و آن حیوان بمیرد این حیوان حرام شده اما در صورتی که به شکار اقدام کند و یاخود مستقیما به ذبح آن بپردازد موجب حلیت است."