چکیده:
دربارهی نسبت ما با غرب و مقولهی «تجدد»، برخی غربی شدن را بدون
قید و شرط پذیرفتهاند و برخی با تفکیک میان وجه مادی و تکنولوژیک تجدد با
وجه فرهنگی و اخلاقی آن، وجه مادی، ابزاری و ساختاری غرب را مفید، بلکه لازم
میدانند. اما دیدگاه ما این است که تمدن جدید غرب کلیتی با روح و جان واحد است و
بین اسلام و تجدد، تعارض کلی و ماهوی وجود دارد. نفی انفعال روحی و فکری در
مقابل غرب و تجدد، و ابطال پندار عقبماندگی و نیز در پیش گرفتن راهبرد «اقدام و
انتظار»، مهمترین دستآوردهای نظری و عملی این دیدگاه است.
خلاصه ماشینی:
"خداوند همان گونه که هدایت تشریعی و معنوی انسانها را از طریق انبیا عهدهدار شده است، هدایت مادی و معیشتی آنان را نیز به خودشان وا نگذاشته و به انبیا سپرده است، و انبیا در تأمین مصالح دنیوی انسانها، همانند مصالح دینی و اخروی آنان، ذرهای کوتاهی نکرده، آگاهیها، فنون و ساز و کارهای لازم را، به طور کامل، در اختیار جوامع بشری قرار دادند، و اگر از تعلیم پارهای علوم و فنون به بشر خودداری کردند، از آن روست که در سعادت دنیوی و اخروی بشر مدخلیتی نداشته و بر خلاف مصالح وی بوده است.
به نظر میرسد آقای نصیری ادعای خود را در هر دو حوزه مطرح کرده است؛ یعنی ایشان هم منکر آن است که بشر در طول تاریخ گام به گام به توسعهی مادی بیشتری دست یافته است، و هم تحولات علمی و تکنولوژیک غرب را امری مذموم و ناشایست میداند.
گروه دوم نیز در درون خود دو گرایش متفاوت دارند: برخی الگوی زیست مطلوب را در جوامع سنتی (ماقبل مدرن) جستوجو میکنند و معتقدند تلاش برای تصرف بیشتر در مناسبات طبیعی و تولید ابزارها و ساختارهای جدید ثمری جز انحطاط حقیقت انسانی و دوری از معنویت ندارد(نظریهی سوم)؛ و برخی دیگر معتقدند هرچند الگوی توسعهی غربی در راستای توسعهی تعلقات مادی و بسط تمتعات حیوانی است، میتوان گونهای دیگر از توسعه و پیشرفت مادی ایجاد کرد که زمینههای تکامل معنوی انسان را فراهم سازد (نظریهی چهارم)."