خلاصه ماشینی:
"استاد میگوید:«مطلب دیگر مقام حکومت است که اسلام برای آن شرایطی قرار داده است،آن شرایط که محقق شد اسلام اجازه داده است،یعنی حکومت و حاکمیت به یک معنی آنطور که خوارج میگفتند خدا باید خودش میان مردم حکومت کند،این سخن غلط است».
در اصل مزبور میخوانیم:«باید مواد قانونیه مخالفتی با قواعد مقدسه اسلام و قوانین موضوعه حضرت خیر الانام(ص) نداشته باشد و معین است که تشخیص مخالفت با قواعد موضوعه اسلامیه بر عهده علمای اعلام بوده و هست لهذا مقرر است در هر عصر از اعصار هیأتی که کمتر از پنج نفر نباشد از مجتهدین و فقهای متدینین که مطلع از مقتضیات زمان هم باشند به این طریق...
از اینرو ما اگر بخواهیم درباره اسلام و مقتضیات زمان قضاوت کنیم تنها راه این است که با معارف اسلامی آشنا شویم و روح قوانین اسلامی را درک کنیم و سیستم قانونگذاری را بشناسیم تا روشن شود که آیا اسلام رنگ یا قرن معین را دارد یا از مافوق قرون و اعصار وظیفه رهبری و هدایت و سوق دادن بشر را به سوی تکامل برعهده گرفته است.
یعنی عامل پدیده موردنظر کدام استعداد از استعدادهای گوناگون انسانی است و برای چه منظوری بوجود آمده و چه آثاری دارد؟ محصول عقل و علم بشر است یا چیز دیگری دخالت کرده است؟ در مسأله انطباق اسلام با مقتضیات زمان دو جریان مخالف که هردو غلط بوده است در تاریخ اسلام همیشه وجود داشته است؛یک جریان افراطی دخل و تصرفهای بیجا در دستورهای دینی بواسطه یک خیالات و ملاحظات کوچک که اسم آن را جهالت گذاشتهایم و جریان دیگر توقف و جمود که بر خلاف منظور و روح اسلام است."