چکیده:
برخی از موارد اساسی،از نگرش کانتی روی گردانده و به جانب نگرش هگلی روی آورد.تبیین و استدلال وجوه اساسی این گشت فکری هدف دیگر مقاله حاضر را شامل میشود.جان راولز نظریه عدالت خویش را اساسا در تقابل مستقیم با نظریه فایدهگرایی شکل داده است زیرا معتقد است فایدهگرایی آماده است تا آزادی و عدالت را برای تأمین منفعت و سعادت افراد جامعه قربانی کند.راولز به منظور ارائه نظریهای که از آفات فایدهگرایی و بهویژه فردگرایی افراطی آن بری باشد،ضروری میبیند تا راهکارها و مفاهیم اساسی فلسفه حق هگل را از نو مورد بازخوانی قرار دهد زیرا هگل نیز در زمانه خود و در رویارویی با اندیشههای متفکران دوره روشناندیشی،درگیر معضلاتی مشابه مشکلات موجود در فایدهگرایی بوده است.درواقع راولز استفاده از نگرش هگلی را برای تبیین نظریه عدالت و مفاهیم اساسی آن مفید میداند. مقاله حاضر در پی آن است تا اولا نشان دهد که راولز چگونه برای تأمین هدف مذکور روایتی ویژه از مهمترین عناصر فلسفه حق هگل ارائه داده و سمتوسوی آن را منطبق با جریان لیبرالیسم معرفی کرده است.او در این راستا دو نوع از لیبرالیسم را از هم تمییز داده و نظریه خود را همراه با اندیشه کانت و هگل از مصادیق نوع واحدی از آنها برمیشمارد.دوم اینکه به نظر میرسد راولز به منظور نیل به مطلوب خویش ناگزیر بوده است تا بهرغم اذعان اولیه خویش مبنی بر کانتی بودن نظریهاش،دستکم در
خلاصه ماشینی:
"جان راولز این رأی هگل را که بر ارزش فینفسه نهادهای اجتماعی در اخلاقی بودن انسان دلالت دارد با جریان لیبرالیسم آزادی کاملا سازگار میداند و برای اثبات نظر خود یادآور میشود که روسو و میل نیز نهادهای مربوط به آزادی را فینفسه خیر میدانستند و ارزش آنها را وابسته به تأمین سعادت یا رفاه برای افراد نمینمودند.
کاملا روشن است که تفسیر راولز واجد هردو ویژگی پایهای است،زیرا نخست اینکه برپایهء نظرگاهی کلی و نیز با أخذ مفهوم آزادی به عنوان محور فلسفه اخلاق هگل به سراغ جزئیات رفته و تفسیر متفاوتی ارائه میدهد؛دوم اینکه اندیشه اخلاقی هگل را نه به صورت مستقل از تمام اندیشههای پیشین بلکه برعکس در ادامه یک جریان فلسفی،یعنی جریان لیبرالیسم آزادی روسو و کانت تفسیر میکند.
1-در مقام انگیزهء طراحی کل سیستم فلسفی،میتوان انگیزه راولز را برای طراحی سیستمی که هم بر بنیاد آزادی استوار باشد و هم از فردگرایی افراطی به دور باشد،مشابه انگیزه هگل در طرح کتاب پدیده شناسی و عناصر فلسفه حق دانست که در تلاش است تا سیستمی ارائه دهد که هم آخرین دستاوردهای فکری درباره حدود و ماهیت اراده آزاد و شناخت علمی را حفظ کند و هم از آفات فردگراییای که محصول فراگیری تفکر نهضت روشناندیشی (enlightenment) از سویی و پیدایش و رواج نظام فئودالی در نظام اجتماعی از سوی دیگر است،اجتناب ورزد."