چکیده:
بحث و فحص دربارهء اندیشهء متفکران به عنوان یگانه راهنمای شناخت آهنگ تحولات اندیشه،فهم حقایق را بر جویندگان میسر و گوهرهای ناب دانش را فرا راه آنان قرار میدهد.به خصوص اگر تعمق در باب معرفت دینی صورت بگیرد، معارفی فزاینده به ارمغان میآورد.
این مقاله با هدف تحلیل اندیشهء دینی ابن خلدون(808-732 هـ-ق)حیطهء بحث خود را ابتدا به«عصبیت قومی و عصبیت دینی»و سپس به«بنیایهای فکری وی دربارهء حوادث صدر اسلام»معطوف مینماید.به طوری که ماحصل آن دستیابی به رهیافتی است که ابن خلدون ضمن تأکید بر وجود ارتباط متقابل بین عصبیت قومی و دینی،صبغهء عصبیت دینی را برجستهتر ساخته و معتقد است که دین از طریق تألیف قلوب،تنویر افکار و زدودن منازعات بین مردم،موانع موجود در پیدایش عصبیت را از میان برده،به نیروی لجام گسیختهء عصبیت خاتمه داده و عصبیت قومی را در جهت رسیدن به غایت معقول،مهار میکند. در حقیقت توجه مضاعف ابن خلدون بر دین و نقش آن در ایجاد تمدن از یکسو بر سنخیت نداشتن سیر اندیشهء او با نظریهءپردازان مکتب غیر دینی (سکولاریسم/ (swcularism تأکید میکند و از سوی دیگر وجود مشابهات روش شناختی وی با مکتب تکثرگرایی(پلورالیسم)درون دینی در تحلیل رویدادها، اندیشهء نسبی گرایانه (Relativism) و کثرت جویانهء وی را تأیید مینماید.
خلاصه ماشینی:
"از آنچه آمد،میتوان نتیجه گرفت که اندیشههای ابن خلدون با معنای پلورالیسم درون دینی-یعنی صاحب حقیقت و سعادت بودن همهء تفسیرهای مختلف از دین واحد که به پیدایش مذاهب و فرقههای متنوع منجر میشود-نسبتا همخوانی دارد ولی چنانکه گذشت این اندیشه با توجه به شرایطی خاص،از نظر علامه جعفری مطرود اعلام شده است،چون نه تنها اختلاف برداشتها و تضارب افکار(تعدد اجتهادها) موجبات اضطراب و تشویش افکار مردم را فراهم کرده بلکه به جنگ و کشتار در بین آنها نیز منجر شده است.
و از طرفی اگر قرار باشد هرکس با رهنمود ابن خلدون به پیروی از صحابه و تابعین بپردازد چگونه میتواند این راه را،راه حق و اسلام تشخیص دهد در حالی که آنان در مقابل یکدیگر ایستادند و نبرد بین آنها موجب کشتار تعداد کثیری از مسلمانان گردیده و تفرقه و ضعف را به دنیای اسلام به ارمغان آورده است؟اینجاست که دیدگاه نسبتا کثرتگرایی ابن خلدون دچار اشکال میگردد،زیرا وی با تمایل به تکثرگرایی در آرای صحابه و تابعین و حق شمردن استنباط و ظن تمامی گروهها از احکام اسلامی،ذهن هر انسانی را دچار تعارض و تشتت میکند و به نظر میرسد اگر دیدی واقعگرایانه نسبت به آن حوادث بعد از رحلت پیامبر(ص)داشته باشیم و در این راه اعترافات خود ابن خلدون را نیز در نظر بگیریم،میتوانیم با ضریب اطمینان بیشتری در مورد هرکدام از آن گروهها به صحبت بپردازیم و قضاوت نماییم.
ابن خلدون از یکسو به اسلام به عنوان بهترین دین در جهت ایجاد عصبیت و بسط آن اعتقاد دارد و از سوی دیگر قایل به یک تفکر کثرتگرایی درون دینی است و در این زمینه معتقد است هرکدام از گروههای صدر اسلام با توجه به نوع برداشت خود از احکام فقه رفتار مینمودند و چون رفتار آنها معلول اجتهاد آنهاست،لذا همگی به حق هستند."