خلاصه ماشینی:
"این نوع شعر پاسخ به کدام وضعیت است؟ چالشهای حاصل از آن چیست؟ چرا بعد از چهار دهه فعالیت ادبی هنوز دچار همان کلیشههای ذهنی است بدون اینکه چارچوب جدیدی بیابد؟آیا او با قرینهسازی و تحت تأثیر زبان فروغ به ورطهی دیگری افتاده؟مخاطبان نباید زیاد غصه بخورند اگر تمام کتابهای شاعر را نخواندهاند...
این بندها در حد یک بیانیه یا کلمات قصارند و به هیچ وجه نمیتوانند«هایکو» باشند!ملاحظه بفرمایید: همهی ما هر روز هر لحظه/از تدفین دوبارهی خویش/به خانه برمیگردیم ص 77 برای من/دو یا سه کلمه کافی است/تا هزار و یک ترانه برایتان بیاورم ص 118 موسم بهار/هیچ درختی را سنگسار نمیکنند/کودکان ولایت من ص 175 ماه ای ماه شریف/حیف نبود اولاد آدمی/ پا بر خاک تو بگذارد؟ص 190 وقتی تو نیستی/دنیا کوچک و/خانه بی پایان است ص 196 سی سال است/حتی یک لحظه شبیه دیگران/زندگی نکردهام ص 212 گاهی چنان تلخ و بریدهام/که کلمات حتی /مزهی کاه میدهند ص 256 پشت هر در بستهای/از دو حال خارج نیست/یا دوست یا دشمن ص 298 هر کجا ردپایی هست/جستوجو کن/ به چشمهخواهی رسید ص 281 داوود حنجرهی خویش را به پرندهگان بخشید/من روحم را به واژه ص 282 هی ملا عمر!/اگر اشتباه نکنم/تو باید بودا باشی ص 290 بسیاری در خانه میمیرند/عدهی اندکی در سفر/و من در بستر بیمر واژهها ص 354 شبها/هر کسی از مسیر گورستان بگذرد /مردهگان او را به نام میخوانند ص 321 مادرم به سجلنویس گفت/صبح اول فروردین/اما ننویس چرا به دنیا آمده است ص 332 ماه طلوع میکند/همین کافیست/ماه طلوع میکند ص 336 وای اگر سیر سیرکها نبودند/شب از وحشت سکوت/به ماه شک میکرد ص 390 و..."