چکیده:
بهرهمندی از اندیشههای صوفیانه در قالب طریقت صفوی از مهمترین مبانی رشد و تکوین نهضت صفویان به شمار میرود.گسترش گرایشهای صفویان از قرن هفتم هجری و پس از آن،زمینه را برای فعالیتهای اهل خرقه فراهم ساخت و متصوفه روبهرشد نهادند.در این میان،خاندان صفوی نیز با تکیه بر ویژگیهای ایرانی به بسط و توسعه فعالیتهای خانقاهی خویش پرداختند و با تغییرات و دگرگونیهایی که در طریقت خود پدید آوردند،سبب همسویی آن با اندیشههای شیعی شدند،به تحرکات سیاسی بیشتر پرداختند و درپی کسب قدرت برآمدند.حاصل این تحولات،که قریب دو قرن را در برمیگیرد،پیدایش حکومت صفوی بود که میتوان از آن به عنوان حکومت«مرشد-شاه»یاد کرد.در این مقاله سعی بر آن است که با درنظر داشتن ارتباط میان تصوف و اندیشههای ایرانشهری،چگونگی شکلگیری حکومت صفویه مورد مطالعه قرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
"زنده کردن آداب ایرانی رد پایتخت خلفای عباسی،ایجاد بنایی به تقلید طاق کسری در شیراز به دست شیخ ابو اسحق اینجو،تلاش بزرگان روحانی فارس برای تجدید راه و رسم آل بویه در احیای سنتهای ایران باستان،توجه و علاقهء روزافزون به حکایات شاهنامه و دستو رالعمل قرار دادن جوانمردیهای قهرمانان آن توسط فتیان،زنده شدن نامهای حماسی بزرگان ایرانی در شاهنامه،برخی نمودها در تشیع و اندیشههای مزدکی و اینکه تصوف خود ترکیبی از فرهنگ دوران پیش و بعد از اسلام ایران بود»23برخی آثار و نشانههای بسط و گسترش تفکر فوق به شمار میروند.
26در واقع،میتوان گفت که این گروهها با توجه به گذشتهء آنها در تاریخ ایران و اسلام و به ویژه نقش آنها در تحولات اجتماعی و قیامهای مردمی ضد ظلم و بیگانه،در مقطع تاریخی مورد نظر نیز به علت ارتباط تنگاتنگ با طریقتهای صوفیانه و پذیرشی که جامعهء ایران نسبت به هر گروه از خود نشان داده است،یکی از بسترهای تفکر و اندیشه قوم ایرانی برای تداوم مبارزه و پایداری و بازگرداندن قدرت به جایگاه واقعی خویش به شمار رفتهاند.
28 در دورهء اسلامی تاریخ ایران،به دلیل تحولات و دگرگونیهای که پدید آمد، چون اندیشهء ایرانشهری نتوانست در قلمرو سیاسی تجدید گردد،بنابراین بستر خود را به حوزهء زبان فارسی و شعر و ادب و عرفان ایرانی انتقال داد؛و به ویژه،از قرن ششم هجری به بعد،که عرفان و تصوف به جریان عمده اندیشه تبدیل شد،و به خصوص پس از حمله مغول،که شیوخ صوفیه از دیدگاه تاریخ تفکر در ایران جایگاه صاحبان اندیشه و خرد ایرانی را پر نمودند،به سبب عدم امکان تجدید اندیشهء سیاسی ایرانشهری،شعر و ادب،و در واقع عرفا و شعرای ایرانی،به شالوده وحدت و تداوم فرهنگی ایران تبدیل شدند؛و شاید راز سیاسی بودن شعر و ادب ایران در این عصر شکوفایی(قرون هفتم و هشتم هجری)در همین نکته نفهته باشد."