چکیده:
رشد تقاضا برای ورود به آموزش عالی در ایران،اگرچه در ابتدا یک پدیدهء مبتلا به اکثر کشورهای توسعهیافته در دهههای گذشته و سپس کشورهای در حال توسعه به نظر میرسید،برخی جنبههای آن واقعیتهایی را در بردارند که چالشهای مهم و اساسی این بخش و به طور کلی روند توسعهء کشور را تشکیل میدهند.در این مقاله،با مروری بر یافتههای مطالعات اخیر در همین زمینه و مقایسهء وضعیت ایران با کشورهای دیگر، چالشهای مذکور شناسایی و خطمشیهای کلی مقابله با آنها معرفی شدهاند. در بررسی روند گذشته و پیشبینی آیندهء تقاضای اجتماعی،چالشهای زیر تشخیص داده شد: @نبود توازن ساختاری عرضه و تقاضا باعث شده که در طول دو دههء اخیر نسبت پذیرفتهشدگان یا تقاضای تأمین شده از 5/22 درصد فراتر نرود و در عین حال نسبت پذیرفتهشده به داوطلب در گروه زنان افزایش و در گروه مردان کاهش یابد. @نبود عدم توازن تقاضای اجتماعی برحسب گروهها و رشتهها با خروجیهای نظام متوسطه،به ارتباط ضعیف این دو و کم تأثیر شدن برنامههای هدایت تحصیلی در مقاطع بالاتر از متوسطه انجامیده است. @حتی با توسعه فعالیت دانشگاه آزاد اسلامی از اواخر دههء شصت و متنوعسازی نسبی خدمات آموزش عالی،به دلایلی از جمله رایگان بودن آموزش عالی دولتی و احتمالا کیفیت برتر آن،فشار تقاضا برای ورود به دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی دولتی همچنان وجود دارد. @نسبت تقاضای اجتماعی آموزش عالی(تعداد داوطلبان)به گروه سنی متناظر،نه تنها افزایش نیافته،بلکه طی سالهای 79-1373 از 3/3 درصد به 2/3 درصد تنزلیافته که عامل این تنزل در کاهش نرخ مشارکت مردان بوده است.ضمنا عواملی دیگر باعث شدهاند که این تقاضا در کلیه گروههای سنی نیز کاهش یابد. با توجه به تفاوت نرخ مشارکت زنان و مردان در بازار کار و نیز تفاوت نرخ گذر مقاطع مختلف تحصیلات دانشگاهی،آثار این روند در بلندمدت به صورت کاهش ذخیره نیروی انسانی تحصیلکردهء دانشگاهی در کل نیروی کار کشور است.ضمن اینکه به دلیل مهاجرت آنان به بهرهمندی کافی از نیروی تربیت شده نیز دل نمیتوان بست.در واقع تهدید ناشی از فقدان مشارکت در آموزش عالی دو چندان میشود. وظیفهء دولت در رفع چالشهای مذکور در دو محور عمدهء زیر خلاصه میشود: @دسترسی عمومیتر و متعادلتر آموزش عالی،هم سنگ با دسترسی عمومی به آموزش ابتدایی @تصحیح ساختارهای اشتغال و کارکردهای بازار کار.
خلاصه ماشینی:
@نسبت تقاضای اجتماعی آموزش عالی(تعداد داوطلبان)به گروه سنی متناظر،نه تنها
این تنزل در کاهش نرخ مشارکت مردان بوده است.
نیز به افزایش تقاضا برای تحصیلات عالی کمک کرده است.
تعامل عرضه و تقاضای نیروی کار تحصیل کرده و تعیین دستمزد نسبی در این بازار است.
وضعیت بازار کار ارتباطی تنگاتنگ با تقاضا برای آموزش عالی دارد.
لذا میتوان گفت تقاضای اجتماعی آموزش عالی،تابعی از دو گروه عوامل است:
به این ترتیب،تحلیل و پیشبینی دقیق تقاضای اجتماعی برای آموزش عالی مستلزم
در سالهای اخیر،سهم زنان در تقاضا برای آموزش عالی افزایشیافته است.
مشارکت زنان در این گروه سنی افزایش یافته است.
گروههای سنی بالاتر انتقال یافته بود،عواملی مثل دلسردی ناشی از نظام گزینش دانشجو میتوانست مطرح باشد؛لیکن کاهش نرخ مشارکت به این شکل حاکی از آن است که
این واقعیت حاکی است عوامل ضد انگیزه برای شرکت مردان در آموزش عالی بسیار
مهمترین عواملی هستند که باعث میشوند تقاضای مردان برای آموزش عالی کاهش یابد.
طبق نتایج به دست آمده از برآورد الگوی تقاضای اجتماعی مردان برای آموزش عالی در
مشارکت زنان میتواند به این مسأله تعبیر شود که متقاضیان آموزش عالی اگرچه رشد
است و این موضوع به دنبال افزایش چشمگیر مشارکت زنان در آموزش عالی و در
نسبت تقاضای اجتماعی آموزش عالی(تعداد داوطلبان)به گروه سنی متناظر،یا به تعبیری
جدید بخش آموزش عالی هر کشور این است که راهبردهای مناسب برای افزایش ثبتنام
@روند نامطلوب تقاضای مردان برای ورود به آموزش عالی.
سنی بالاتر منتقل نشده است،و این مسأله نشان میدهد که تقاضای آموزش عالی مردان در