خلاصه ماشینی:
"گواه دیگر: بمیرد کسی کو ز مادر بزاد زهش چون ستم بینم و مرگ داد (7-287-414) از همین ریشه زه همچنین واژه زهی در شاهنامه آمده(که مرکب است از زه-زایش+ی مصدری)یعنی زاییدنی،قابل زایش،زاینده: مریزید هم خون گاوان ورز که ننگست در گاو کشتن بمرز ز پیری مگر گاو بیکار شد بچشم خداوند خود خوار شد نباید زین کشت گاو زهی که از مرز بیرون شود فرهی (7-410-1859) (این واژه باین معنی در فهرست ولف و لغت شهنامه عبد القادر نیامده است) بنابر آنچه که گفته شد و گواههاییکه آورده شد،زهش بمعنی"جماعده انزال"انزال منی هنگام آمیزش اشتباه عمیقی است.
نمونه سوم-آغاز عبد القادر"آغاریدن"را"قرشدرمق"یعنی مچاله کردن ترجمه کرده این بیت شاهنامه را باینشکل شاهد آورده است: "اگر شاخ بد خیزد از بیخ نیک تو با شاخ بد برمیاغار ویک (کسره شاخ در کتابست و من آنرا نیفزودهام) ولف هم یک معنای آغاردن را Vezschfingen بمعنی دره پیچیدن مینویسد و بهمین بیت،چنانکه در لغت شهنامه عبد القادر آمده است اشاره میکند و شاهد میآورد.
پهلوی نیاک،نیاکان(خسرو و ربدک ص 12 بند 4)سخنوران کاف(تازی)را جزو کلمه میآورند و نیاک را با پاک قافیه میکنند: چنین بود رسم نیاکان تو سرافراز و دیندار و پاکان تو (6-23-259) کنم افرین بر نیاکان خویش گزیده جهاندار و پاکان خویش (5-42-579) از فخر گرگانی(ویس و رامین 210-35) بخورد آنگاه با مادرش سوگند به دین روشن و جان خردمند بیزدان جهان و دین پاکان بروشن جان نیکان و نیاکان دوم انکه:قاعدهیی که عبد القادر برای جمع بستن کلمات مختوم به الف میآورد از بیخ و بن نادرست است."