خلاصه ماشینی:
"اکنون بهبینیم دانشمند کیست؟آیا هرکس کتاب بیشتر خواند یا بیشتر داشت دانشمند است؟آیا کسی با بدست- آوردن چندین گواهینامه و سود جستن از"مزایای قانونی انها"دانشمند میشود؟ایا مشتی"محفوظات"و آنهم بیاد سپردههایی که دردی را درمان نمیکند و گرهی نمیگشاید دانش است که آنها را در مغز انباشت و سود و زیان و نیک و بد آنرا نشناخت دانشمند باشد؟بیگمان چنین نیست و دانشمند کسی است یا کسانی هستند که چیزی را از راه آزمایش و جستجو و اندیشه و خرد بیابند و بدانند و باور کنند و این باور خود را از همان راه بدیگران برسانند.
در حالیکه انچه اکنون هست مذهب است نه دین و ایندو از هم جداست و چون این جدایی دانسته نشده اینست میبینیم بهمان اندازه که پیروان کیشها(مذاهب)در نادانیهای خود پافشاری دارند و تعصب میورزند،روشنفکران نیز همان راه را میروند و چون نام دین برده میشود ابرود درهم میکشند و میپندارند سخن از"ماوراء الطبیعه"و"متافیزیک"و"ایدآلیسم"و چنین چیزهایی هست که نباید پذیرفت و باید آنها را مانند چماقی بر سر گوینده کوبید و او را هو کرد.
برای اینکه داستان روشن گردد- بیاد شما میآوریم ان گفتگویی که قبلا در زمینه"دانش"بمیان آوردیم و افزارهایی که آدمی برای شناخت جهان دارد شرح دادیم و گفتیم که جزاز:"حواس پنجگانه،دریافتهای درونی،اندیشه و خرد،جستجو و آزمایش"افزار دیگری برای شناخت نداریم ولی آدمی گرفتار چیزی بنام"پندار"(یا تصور)نیز هست که کوره راه است و از آن چیزی- بدست نمیآید و متاسفانه فیلسوفان از اینراه وارد شده به بنبست رسیده بودند و اکنون نیز بهمین نتیجه رسیدهاند."