خلاصه ماشینی:
"اقتباس از یونانیان و بربرها جلد دوم(انتشارات بنیاد فرهنگ ایران) تالیف امیر مهدی بدیع ترجمه احمد آرام چرا شاهنشاهی هخامنشی برافتاد؟ هرکس بخواهد تاریخ اسکندر و نتایج سیزده سال سلطنت او را فهم کند که به هرجا رسید مایه ویرانی آن شد،باید این مطلب را بپذیرد که اضمحلال جهان باستانی-هم یونانیگری واقعی و هم تمدن- هخامنشی-نه در گئوگملا Gaugame?les پس از شکست سپاهیان داریوش سوم صورت گرفت و نه در شوش و پس از آتشسوزی قصر شاهی،بلکه در خایرونیا، Che?ronee?
*** از آنجا که تندباد مقدونی که به شاهنشاهی هخامنشی رسید هرچه را که پارسی و ایرانی بود از میان- برداشت،و در کنار ویرانههای کاخهای داریوش و خشایارشا(که با چنان حرصی در معرض چپاول قرار گرفتند و غنایم آنها را بردند که از زیر خاکستر چوبهای از سقفهای به آتشکشیده آنها جز مشتی سکه به دست نیامده)جز گواهی از روی جانبداری دبیران رسمی اسکندر چیزی بر جای نگذاشت،از تاریخ غمانگیز آن سالها تنها از طریق نوشتههای مولفان یونانی آگاهیم که تقریبا همه بندهوار هواخواه مقدونیه بودهاند و بنابراین نوشتههایشان به صورتی فاحش از روی جانبداری فراهم شده است.
اعتبار فوق العادهای که وقایعنگاران مزدور یا طرفدار اسکندر در نظر مورخان بسیار واقعبین پیدا کردهاند بیشتر از آن جهت مایه تعجب میشود که گرچه یک سطر نوشته هم از ایرانیان هخامنشی بر جای نمانده است که آن را با گفتههای مداحان پسر فیلیپ در مقابل هم قرار دهیم اثر بزرگترین خطیب یونان دموستنس De?mosthe?nes باقی است که سختترین ادعانامه بر علیه یک شخص(فیلیپ پدر اسکندر)و اعمال او است که نتیجهی آنها در کار پسرش اسکندر آشکار شد."