چکیده:
هدف از نگارش این مقاله آن است که عوامل ظهور نقد جدید را توصیف و تحلیل نماید.عواملی چون پیشرفت سریع علم،تحولات قابل ملاحظه اجتماعی،ایستایی ادبیات و نقد ادبی،انقیاد از ارزشهای اخلاقی و اجتماعی دوره ویکتوریا(1091-2381)به عنوان سدی در راه پیشرفت ادبیات و نقد ادبی،تمرکز بر اولویت نویسنده به جای اولویت متن،یافتههای روانشناسی فروید (Freud) ،یونگ (Jung) و برگسون (Bergson) و بالاخره نارضایتی گستردهء عمومی از وضعیت ادبی قرن نوزدهم، نقادان تصویرگرایی چون ای.ا.ریچاردز (I.A.Richards) را بر آن داشت تا در نظریات ادبی خود بیشتر به متن توجه نمایند و راه را برای شکوفایی نقد جدید هموار سازند.این مقاله همچنین اصول کلی نقد جدید و محدودیتهای آن را بررسی خواهد کرد.
خلاصه ماشینی:
"هدف از نگارش این مقاله آن است که عوامل ظهور نقد جدید را توصیف و تحلیل نماید.
در اوایل قرن بیستم این نظریهءنقد ادبی عمیقا مورد ملاحظه قرار گرفت و منبع الهامی برای
از خود نظریهء جدیدی را ارائه دهد،بنابر این نقد ادبی حالت آکادمیک پیدا کرد و بیشتر مورد
وی معتقد بود که هنر یک تأثیر است و نقد ادبی شناخت این تأثیر.
این موضوع ممکن است به دلیل مبهم بودن خود کلمات و معنای جدید آنها در حالتی
فکری جدیدی ایجاد شود و بنیان نقد ادبی جدید را که تأکید آن بر مطالعه و بررسی متن است
«هیولم»در اثر خود تأکید کرده است که شاعر باید هنر خود را مورد ملاحظه قرار دهد
«هیولم» (Hulme) نتیجتا بر مطالعهء دقیق متن تأکید دارد که یکی از اصول مهم نقد جدید است.
(New Criticism چهار منتقد بزرگ هم عصر خویش را مورد مطالعه قرار داد و نقد جدید را
جانبداران مکتب نقد جدید بودند که بر مطالعهء دقیق اثر هنری تأکید کردند.
1-منتقد پیرو نظریات نقد جدید بیش از حد به تجزیه و تحلیل متن میپردازد و این
3-نقد جدید به بررسی علمی و عینی یک اثر تأکید دارد و واکنشهای یک منتقد را
4-تأکید نقد جدید بر بررسی متن میتواند کیفیت ادبی یک اثر را بسنجد در حالی که
5-نقد جدید ممکن است برای یک نوع ادبی (genre) بسیار مفید و مؤثر باشد ولی برای
تأکید منتقدان و نوآوران نقد جدید بیشتر به شناخت متن و تجزیه و تحلیل لغت به"