چکیده:
به حکم آنکه تن را به بند توان کشید ولی روح را نه؛ملک الشعرای بهار نیز که به جرم حق خواهی و سعایت حسودان چندسالی به بند کشیده شده بود،طبع طلیفش در فراخنای آسمان ادب همچنان در پرواز بود.زندان سرودههای او حاصل دلمشغولیهایش در حبس است که به شیوهی مسعود سعد،خاقانی و ناصر خسرو سروده است.
این تحقیق کوشیده است تا حبسیات بها ررا از جهت برخی ویژگیهای لفظی و محتوایی به اجمال بررسی کند و در این رهگذر از خلال تصویرهای برساخته از شب،پرنده،گل،سازهای موسیقی،علایق و مکروهات بهار را بجوید.
خلاصه ماشینی:
"زندان سروده یا حبسیه از انواع شعر فارسی است که در آن شاعر اندوه و رنج و احساسات
و دانش گرفتار شده است و همهجا آزادگی خود را فریاد میکند:راست اگر خواهی گناهم دانش و فضل من است در قفس ماند بلی چون مرغ خوش الحان بود
مناظری که بهار از زندان و حبس ارائه م کند طبیعیتر است و از اغراقی که در شعر
اژدها و موجودات خیالی است ولی بهار از عذاب پشه،گرمای تابستان،اثاثیه محقر و چرک آلود زندان،سروصدا و رفتار زندانبان شکایت میکند و همین امر شعر او را طبیعی و
گاه بهار خود از ترکیبات کهن اظهار ملال میکند:مکرر گر همه قند است خاطر را کند رنجه ز بادامم بد آمد بس که خواندم چشم بادامی
(بهار،4531،ج 1:635) ولی«در دیوان اشعار بهار لغات و اصطلاحات شعر قدیم از عبیر و دیبا،عقیق و مهر گیا،
بهار نیز چون مسعود سعد به آرایهی تشخیص توجه داشته،اجسام پیرامونش را مخاطبی
چون مسعود سعد به این شیوه در حبسیات روی آورده است:همی مدیح تو داوود وار خوانم من از آنکه کوه رسیل است مر مرا به صدا
تصاویری که بهار از گلها در ذهن نهفته دارد برای بازنمایاندن درد و رنج زندان نیز به کار
او در حبسیات نیز از تصاویر پرندگان بهره جسته است:به باغ رفتم و دیدم که مرغکی آزاد نشسته بود به شاخ گلی و مینالید
-تصاویر آلات موسیقی نیز در شعر بهار برای القای درد و رنج زندان به کار آمده است.
محمد تقی ملک الشعرای بهار از شمار شاعران بندی است که رنج جانکاه بند نتوانسته"